loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب جای خالی سلوچ | محمود دولت آبادی

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
450,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی

کتاب جای خالی سلوچ به قلم محمود دولت آبادی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است. این کتاب "نشر چشمه" روایتگر داستانی سخت و طاقت‌فرسای زنی به نام مرگان می‌باشد، که در روستای به نام زمینج به شغل گچ‌کاری مشغول است. "عباس"، فرزند بزرگ او و پسری قمارباز بوده و "ابروا"، دومین پسر مرگان، برخلاف برادر بزرگترش، فردی سخت‌کوش و با پشتکار است؛ "هاجر" نیز، دختر وی و کوچکترین عضو این خانواده می‌باشد.

ماجرای داستان از یک صبح آغاز می گردد؛ هنگامی که مرگان از خواب برمی خیزد، شوهرش را در خانه نمی یابد. در واقع سلوچ به دلیل بی کاری و فقر و تنگ دستی بدون اطلاع از زنش، آن ها را ترک کرده و روانه ی شهر گشته است؛ تحت این شرایط دشوار، مرگان به ناچار تصمیم می گیرد اداره ی خانه اش را در دست گرفته و با انجام کارهای مختلف مخارج زندگی فرزندانش را تامین نماید.

"علی گناو"، مردی میانسال، در همسایگی آن ها زندگی می کند که به دلیل اصرارها و بدرفتاری های همسرش، مادر خود را از خانه بیرون رانده و او را ساکن خرابه ای در آن نزدیکی می نماید اما مدتی بعد، مادر پیرش در اثر سرمای بیش از حد جان می سپارد. در این میان، مرد مذکور، زنش را مقصر دانسته و او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده و در نتیجه، موجب فلج شدن و نازایی زن می گردد. از همین روی، علی گناو به مرگان مراجعه کرده و از او می خواهد تا دخترش هاجر را به عقد او درآورده و در قبال این کار، او و پسرانش را یاری رسانده و برای آن ها شغلی مناسب را دست و پا کند.

مرگان در ابتدا با این درخواست مخالفت می نماید اما با گذشت زمان و اتفاقاتی غیر قابل پیش بینی، به خواستگاری او جواب مثبت داده و خانواده اش را وارد مراحلی به مراتب سخت تر از گذشته می کند.


بخشی از کتاب جای خالی سلوچ؛ نشر چشمه

خشکه سرما روی بام های گنبدی زمینج عباس را می تکاند. باد پاچه های تنبانش را بر هم می کوبید. و او چون سیخ تنور راست ایستاده و دست هایش را زیر بغل فرو برده بود. از لرزه ای که به تنش افتاده بود دندان هایش به هم می خورد و صدا می کرد. کم کمک از گوشه دی چشم هایش داشت آب راه می افتاد. پشت به باد در علقر – گودی میان دو بام – نشست و خود را جمع کرد. اما علقر بام پناه بادی نبود که بتوان در آن شب را به صبح رساند.

پس باید کاری می کرد. جایی، جای گرمی می بایست گیر می آورد. اما کسی چون او، در این وقت شب، در خانه ی که را می توانست بزند؟ چه کسی در خانه اش را به روی عباس مرگان باز می کرد؟ ... باید کسی مثل خودش را می جست. خانه ی خاله صنم! اما نه. آن جا جای خواب نبود. از این گذشته، کسانی که به خانه ی خاله صنم آمد و شد داشتند یا قمرا باز کلان بودند یا شیره ای. برای نوجوانی چون عباس، در همچین شبی آن جا جایی نبود.

اگر می توانست تا دم دمای صبح تاب بیاورد، شاید که می شد برود به گلخن علی گناو و چشمی گرم کند. اما تا اذان صبح که علی گناو رو به گلخن می رفت، یوز هم اگر بود نمی توانست تاب بیاورد. عباس به این فکر افتاد که به طویله ای، آغلی بخزد و خود را با نفس گرم گاو یا لای شانه های گوسفندهایی گرم کند. اما در این فصل سال و چنین سالی، هر لحظه ممکن بود به آدمی چون پسر مرگان تهمت دزدی بزنند. تنگ این یکی را دیگر چطور می شد خرد کرد؟ نه! این کار هم از عقل نبود. تنها یک جا باقی بود. دخمه ی حاج سالم، پشت دیوار خانه ی علی گناو و چسبیده به دیوار آغل کد خدا نوروز.

عباس نیم خیز شد و چون گربه ای سیاه، چار دست و پا به روی بام ها به راه افتاد. کوشش او بر این بود تا نرم بر بام ها بخزد؛ مبادا گوش تیزی خشاخش پاهای او را بشننود و زبان هایی به دهیاهو گشوده شوند.

«این وقت شب روی بام خانه ی من چه می کنی نره خر پدر سگ؟ مگر خودت ناموس نداری؟»

هر دم، هر کسی می توانست چنین پرخاشی به او داشته باشد. پس باید گربه وار می رفت و رفت. روی بام خانهی علی گناو ایستاد و نگاه کرد. پیه سوز حاج سالم هنوز روشن بود. عباس می دانست که پیرمرد شب ها دیر می خوابد. تازه، هنوز چندان از شب نگذشته بود.

در نگاه عباس، لت در اتاق شاه نشین کدخدا نوروز صدا کرد و دمی دیگر کدخدا نوروز فانوسی به دست و چوخایی بر دوش، از پله های ایوان پایین آمد.

عباس صدای مسلمه را از کندوخانه شنید که به گلایه و تعرض می پرسید: «کجا این وقت شب؟ باز که شال و کلاه کردی و راه افتادی؟ کجا؟ً»

کدخدا بی آن که التفات کند گفت: «می روم خانه ی میرزا حسن، داماد آقا ملک...

 

 

  • نویسنده: محمود دولت آبادی
  • انتشارات: چشمه

 

 


محمود دولت آبادی

درباره محمود دولت آبادی نویسنده کتاب کتاب جای خالی سلوچ | محمود دولت آبادی

«محمود دولت‌آبادی» رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و بازیگر ایرانی، یکی از تأثیرگذارترین و شناخته‌شده‌ترین هنرمندان قرن گذشته خاورمیانه است و معروفیت او به سبب ارتقاء آزادی اجتماعی و هنری در ایران معاصر و به تصویر کشیدن واقع‌گرایانه زندگی روستایی بر اساس تجارب شخصی‌اش است. ...

نظرات کاربران درباره کتاب جای خالی سلوچ | محمود دولت آبادی


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب جای خالی سلوچ | محمود دولت آبادی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل