محصولات مرتبط
دربارهی کتاب سه خواهر آنتون چخوف
آنتوان چخوف از چهرههای شاخص و برجستهی ادبیات رئالیستی روسیهی سدهی نوزدهم است که نمایشنامههای کوتاه و بلند بسیاری دارد و سه خواهر از جمله نمایشنامههای بلند وی است. بسیاری از نمایشنامههای چخوف در قالب تئاتر در ایران و سایر کشورها اجرا شدهاند که سه خواهر نیز از این جمله است. نمایشنامه سه خواهر دارای طنزی تلخ است و وجود دیالوگهای طنزآمیز در آن خواننده را در عین بهت و ناباوری، با وجود غمی در قلب خندان میکند.
موضوع سه خواهر به سه دختر و یک پسر ژنرالی درگذشته برمی گردد که از افراد تحصیل کرده و روشنفکر روسیه به شمار می روند و در روستایی ییلاقی روزگار خود را سپری می کنند اما برخورد آن ها با مردمان عامی روستایی ماجراهایی برای آن ها به همراه می آورد. ماجرای کتاب ماجرای ادب و روزمرگی، عشق و شکست و والامرتبگی و ابتذال است که با بیانی حیرت انگیز از چخوف ارائه می شود.
کتاب از فراز و فرودی برخوردار است که مخاطب را بر جای خود میخکوب می کند. شروع عالی، روند پر پیچ و خم و در نهایت پایانی که در عین ناباوری لبخند تلخی بر لبان خواننده می نشاند و طنز تلخ زندگی انسان ها را به ما گوشزد می کند.
بخشی از کتاب سه خواهر
صحنه مثل پرده ی نخست.
ساعت هشت شب است. صدای خفیف آکوردئون از خیابان به گوش می رسد. صحنه روشن نیست. ناتالیا ایوانووا در جامه ی خواب، شمع در دست، به درون می آید. صحنه را طی می کند و کنار دری که به اتاق آندری گشوده می شود می ایستد.
ناتاشا: چه کار می کن، آندریوشا؟ مطالعه؟ باشد، فقط می خواستم ببینم ... [به طرف در دیگر می رود، بازش می کند و سرکی می کشد و دوباره در را می بندد.] هیچ چراغی را روشن نگذاشته اند...
آندری:[کتاب به دست وارد می شود.] چی شده ناتاشا؟
ناتاشا: داشتم می گشتم ببینم کسی چراغ را روشن گذاشته؟ هفته ی کارناوال است و خدمتکارها ذوق زده شده اند ... هر اتفاقی ممکن است بیفتد! تو باید مواظب باشی. دیشب حدود ساعت دوازده، تصادفا رفتم اتاق ناهار خوری-باورت می شود؟-یک شمع روی میز روشن بود. نمی دانم کی روشنش کرده بود؟[شمع را زمین می گذارد.] ساعت چند است؟
آندری:[به ساعتش می نگرد.] هشت و ربع.
ناتاشا: اولگا و ایرنا هم نیامده اند. هنوز از کار برنگشته اند. بیچاره ها! اولگا در کنفرانس معلمان و ایرنا هم توی پستخانه است.[آه می کشد] امروز صبح به ایرنا گفتم: فکر خودت باش، جانم. ولی به خرجش نمی رود. گفتی هشت و ربع؟ می ترسم بوبیک اصلا خوب نشود. چرا این قدر یخ کرده؟ دیروز تب داشت، اما امروز دست که بهش می زنی سرد سرد است ... خیلی می ترسم!
آندری: خیلی خوب ناتاشا، بچه حالش خوب شده.
ناتاشا: فکر می کنم هنوز باید تحت رژیم باشد. چقدر براش نگرانم. می گویند یک کارناوال قرار است کمی بعد از ساعت نه بیاید اینجا. بهتر است نیایند، آندریوشا.
آندری: خوب، من که جدا نمی دانم چه کنم. ازشان دعوت شده که بیایند.
کتاب سه خواهر اثر آنتون چخوف با ترجمهی دکتر سعید حمیدیان و کامران فانی توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.
- نویسنده: آنتون چخوف
- مترجمان: دکتر سعید حمیدیان و کامران فانی
- انتشارات: قطره
مشخصات
- نویسنده آنتوان چخوف
- مترجم سعید حمیدیان | کامران فانی
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 18
- سال انتشار 1399
- تعداد صفحه 136
- انتشارات قطره
نظرات کاربران درباره کتاب سه خواهر | آنتون چخوف
دیدگاه کاربران