کتاب تیمی کارناگاه 5 (ماموریت مخفی)
- انتشارات : پرتقال
- مترجم : زهره خرمی
- تگ : تیمی کارناگاه
محصولات مرتبط
کتاب مأموریت مخفی جلد پنجم از مجموعه ی تیمی کارناگاه اثر استفان پستیس و ترجمه ی زهره خرمی از انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
در داستان این جلد "تیمی" توسط مادرش در دوران محرومیت به سر می برد و اجازه ندارد کارهای کارآگاهی اش را مجدداً از سر بگیرد، دفعه ی قبل که او دست به کارآگاهی زده بود از مدرسه فرار کرد، اما از نظر خودش یک تبهکار را تا آن سوی مرزهای ایالتی تعقیب کرده بود. مادر برایش شرط گذاشته اگر در مدتی که تا پایان مدرسه باقی مانده پسر خوبی باشد وکارهای مدرسه اش را به خوبی انجام دهد می تواند دوباره کارش را از سر گیرد. اما تیمی نمی تواند تا آن زمان صبر کند و تصمیم دارد به هر شکلی شده به کارآگاهی بپردازد. در این بین دختر خاله هایش "مری" و "لری" به خانه ی آن ها می آیند و اتاق شخصی او را تصاحب می کنند و کار برای او سخت تر از قبل می شود. تیمی به دنبال محلی برای ایجاد دفتر کارش است تا از دید مادرش خارج باشد. معلمان مدرسه دست به اعتصاب زده اند و تیمی فکر می کند تا در این زمان دفتر کارآگاهی اش را به خانه ی دوستش استنفورد ببرد، اما او با این مسئله مخالف است و به زودی مدرسه با حضور معلمان دیگری بازگشایی می شود. یک روز تیمی و مری به فروشگاه بزرگی می روند تا خرید کنند و در آن جا اتاقک هایی خالی توجه تیمی را به خود جلب می کند و او تصمیم می گیرد دفترش را در یکی از آن اتاقک ها باز کند، چون تقریباً مطمئن است که نگهبانان فروشگاه هر روز این تعداد زیاد از اتاقک خالی را بازرسی نمی کنند و ... . این اثر برای گروه سنی 10+ سال مناسب می باشد.
مجموعه تیمی کارناگاه، مجموعه ای است طنز که در هر یک از جلدهای آن پسری به نام تیمی دست به خرابکاری های فراوانی می زند. او خود را باهوش و کارآگاه می داند و سعی دارد معماهای بسیاری را حل کند اما او عملاً پسری تنبل و کودن است و مرتب مرتکب خرابکاری می شود. او یک همکار عجیب دارد که خرس قطبی است و نامش را "گنده" گذاشته است. گنده همه جا همراه تیمی است و در تحقیقاتش به او کمک می کند.
برشی از متن کتاب
فصل 22 تاهمیشه با رولو توکاس کوتاه شدن شیفت مدرسه باعث شده که توتس در کلاس وقت کمتری برای خوردن آبنبات ژله ای داشته باشد. به همین خاطر، الان زودتر شروع می کند. به محض این که زنگ اول می خورد. می دانم این حقیقت دارد که رولو توکاس هنوز هر روز سر ساعت 6:00 صبح می رسد و صبورانه منتظر می ماند تا در کلاس ساعت 8 باز شود. اما حالا ساعت 8 باز نمی شود. و وقتی رولو گوشش را روی در کلاس می گذارد، می تواند صدای توتس را از آن تو بشنود که با صدای بلند ملچ ملوچ می کند. برای همین، حالا هر روز کلاس بیست دقیقه دیرتر شروع می شود. اما واقعا مهم نیست. چون الان هیچ آموزشی در کار نیست. به جای آن، توتس فقط یک یادداشت کوتاه روی تخته ی کلاس می نویسد. برای آن هایی که نمی دانند، باید بگویم که زمان مطالعه ی فردی، رمز معلم هاست برای اینکه بگویند من کارهای مهم تری برای انجام دادن دارم. مثلا خوردن آبنبات ژله ای. و جنون صبحگاهی توتس برای خوردن شیرینی، در نزدیک های ظهر جایش را به چرتی می دهد که به خاطر بالا رفتن قند خونش است. و این منجر به یک سری تغییرات در برنامه ی آموزشی کلاس شده. مثلا انتقال دادن بازی وسطی از زمین بازی بیرون، به داخل کلاس ها. بنابراینف من و رولو برای محافظت از ملاج های با ارزشمان، می رویم توی کمد. و اینجاست که بدترین خبر دوران جوانی ام را به من می دهد. رولو می گوید: «راست می گم. به خاطر اعتصاب. می گن روزهایی که معلم جایگزین داشتیم، حساب نیست.» داد می زنم: «حساب نیست؟ این یه توهینه به توتس. اون زن همه ی سعیش رو کرده تا به ما یه تجربه ی تحصیلی فوق العاده بده.» از رولو می پرسم: «خب حالا چی می شه؟» می گوید: «نمی دونم ... ولی این واقعا یه مشکله؛ چون مامانم کلی برنامه ریخته بود که تعطیلات با خانواده بریم اروپا. قرار بود روز بعد از تموم شدن مدرسه بریم. فکر نکنم مامانم بتونه لغوش کنه.» یه توپ وسطی به کنار کمد محل اقامتمان می خورد. رولو اضافه می کند: «کل این قضیه به ناراحتی گنده ست.» جوابی آتشین می دهم: «هاه، فکر می کنی شرایط خودت خیلی ناراحته؟ من چی بگم؟ من یه کسب و کار کاراگاهی دارم که تا بعد از مدرسه نمی تونه شروع بشه. این جوری که باید فاتحه ش رو خوند.» رولو می گوید: «تو که به هر حال شروعش کردی.» جواب می دهم: «من از هیچی خبر ندارم. تو هم از هیچی خبر نداری. حتی اگر هم از چیزی خبر داشته باشی، او چیز هیچ چیز نیست. و هیچ چیز هیچ وقت نمیتونه چیزی باشه. پس به همین خیال باش، رولو توکاس.» رولو می گوید: «ترجیح می دم نباشم. حرف هات سروته نداره.» به رولو می گویم: «تو حرف هات سروته نداره. حالا بهم توهین کردی. پس خداحافظ. اکنون این کمد را ترک می کنم و تا آنگاه که در فکر عذرخواهی نیفتاده ای، با تو گفت و گو نخواهم کرد.» در کمد را باز می کنم و با نور درخشان روز مواجه می شوم. ...
- نویسنده: استفان پستیس
- مترجم: زهره خرمی
- انتشارات: پرتقال
نظرات کاربران درباره کتاب تیمی کارناگاه 5 (ماموریت مخفی)
دیدگاه کاربران