کتاب فابیو فوتبالیست (شغل آینده ی من 3)
- انتشارات : افق
- مترجم : فرزاد امامی
- تگ : شغل آینده ی من
محصولات مرتبط
کتاب فابیو فوتبالیست، جلد سوم از مجموعه ی شغل آینده ی من، اثر رونه رندل، ترجمه ی فرزاد امامی و تصویرگری اما داد از نشر افق به چاپ رسیده است.
در این جلد به معرفی رشته ی ورزشی فوتبال به عنوان یک شغل پرداخته می شود و نحوه ی انجام تمرینات یک تیم فوتبال، آمادگی برای شرکت در مسابقه، کارهای لازم در حین بازی و در وقت استراحت در آن به طور کامل بیان شده است. فابیو نام شخصیت اصلی کتاب، فوتبالیستی مشهور است که تمام شهر دوستش دارند، او و هم تیمی هایش قرار است در یک مسابقه ی فوتبال با تیم فوتبال دهکده بازی کنند. این مسابقه برای آن ها و هوادارانشان مهم است زیرا بازی پایانی بوده و در واقع فینال است. تماشاچیان بسیاری برای تماشای مسابقه آمده اند، همه منتظر شروع بازی و مشخص شدن تیم قهرمان هستند که ... .
مجموعه ی یازده جلدی " شغل آینده ی من " درباره مشاغل مختلف با کودکان صحبت می کند. در هر یک از جلدهای مجموعه در قالب یک داستان کوتاه یک شغل به همراه وسایل و ابزار آلات به کار گرفته شده در آن برای کودکان معرفی می شود و از این طریق کودک با روش انجام یک شغل ، مزایا و سختی های آن کار آشنا می شود و درک او نسبت به مشاغل موجود در جامعه افزایش می یابد. این مجموعه برای گروه سنی الف و ب مناسب می باشد.
برشی از متن کتاب
وقتی فابیو فوتبالیست داشت به ورزشگاه شهر می رفت، با خودش گفت: «برویم یک مسابقه بدهیم، برویم دست و پنجه ای نرم کنیم.» فابیو خیلی هیجان زده بود. او باید بعدازظهر در جام فینال، مقابل تیم دهکده بازی می کرد. فابیو فوتبالیست، قبل از این که بازی شروع شود، بیرون از زمین اصلی، حسابی با توپ تمرین کرد. اول، با دروازه بان گری، شوت به دروازه را تمرین کرد. بعد، با هم تیمی هایش، جانی و مارک، دریبل و پاس کاری را تمرین کردند. از خط کناری، مربی کِن فریاد زد: «عالیه، آفرین.» بعد از تمرین، بازیکن ها به اتاق رختکن رفتند تا برای دیدار آماده شوند. فابیو فوتبالیست، ساق بندش را زیر جورابش گذاشت. جوراب راه راه تیمش را پا کرد و کفش فوتبال قرمز رنگش را پوشید که برایش شانس می آورد. توی ورزشگاه، طرفدارها تمام صندلی ها را پر کرده بودند. مونا معلم و پیتر پستچی، شال گردن های مخصوص باشگاه را دور گردن شان پیچیده بودند. رالف راننده و آقای قصاب هم پرچمی تکان می دادند. وقتی بازیکن ها به زمین بازی آمدند، همه ی تماشاچی ها هورا کشیدند و تشویق شان کردند. داور سوت زد و بازی شروع شد. جانی توپ را به فابیو پاس داد. فابیو با سرعت به سمت دروازه ی تیم دهکده دوید، یک بازیکن را پشت سر گذاشت. دو بازیکن را پشت سر گذاشت و بعد ... گل! جمعیت فریاد کشیدند: «هورا ... هورا ...» تیم باشگاه شهر، یک - هیچ جلو بود. جمعیت هنوز هورا می کشیدند که دروازه بان تیم دهکده، توپ را به سمت دیگر زمین شوت کرد. آخ نه! شوت زن تیم دهکده هم گل زد. س...و...ت داور سوت زد. نیمه اول بازی تمام شده بود و هر دو تیم یک - یک مساوی بودند. ...
(کتاب های فندق) نویسنده: رونه رندل مترجم: فراد امامی انتشارات: افق
نظرات کاربران درباره کتاب فابیو فوتبالیست (شغل آینده ی من 3)
دیدگاه کاربران