loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب راز مثل های ما

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب راز مثل های ما (راز مثل های فارسی برای نوجوانان) نوشته ی محمد میرکیانی با تصویرگری محمدحسین صلواتیان توسط انتشارات محراب قلم به چاپ رسیده است.

زبان شیرین فارسی پر است از حکایات و ضرب المثل های شیرینی که ریشه در فرهنگ و رسوم کهن مردم ایران زمین دارد. هر یک از این ضرب المثل ها معنی و مفهوم خاصی دارند و بسته به کاربرد هر کدام، در موقعیت های گوناگونی به کار می روند. در کتاب فوق سعی مولف بر این است که کودکان و نوجوانان را با معنی هر ضرب المثل آشنا کند و موقعیت های مناسب برای به کار بردن آنها را برایشان روشن سازد. در کنار توضیح این مفاهیم، در برخی موارد داستان یا حکایت کوتاهی نیز درباره‌ی کاربرد و مفهوم بعضی ضرب المثل ها ذکر شده که مخاطبان را با گوشه هایی از فرهنگ و آداب کهن ایرانیان آشنا می سازد. یکی از ضرب المثل های معروفی که در این میان به چشم می خورد، اشک تمساح ریختن است و درباره‌اش اینطور نوشته شده که تمساح یا کروکدیل هر وقت حیوانی بزرگ مثل آهو، گورخر و ... را شکار کند و بخورد، گوشه ای زیر آفتاب اشک می ریزد. این به این معنی نیست که دلش برای آن حیوان سوخته و یا از شکار کردن و خوردنش پشیمان است! بلکه طبیعتش این طور است که غده های اشکی اش در آفتاب به کار افتاده و اشک از گوشه های چشمش سرازیر می شود. این مثل در مواقعی به کار می رود که فرد زورگو و ستمگری بعد از ستم به دیگران خودش را دلسوز و نگران آنها نشان بدهد؛ در واقع می گویند این فرد اشک تمساح می ریزد. ضرب المثل های فراوانی از این دست در اثر فوق موجود هستند که برای راحتی کار، بر اساس حروف الفبا ارائه شده اند و مجموعه‌ای مفید و کارآمد را رقم زده اند.

 


فهرست


راز مثل ها چیست؟ حرف الف: آب انبار شلوغ کوزه زیاد می شکند و... حرف ب: با آب حمام دویت گرفتن و... حرف پ: پا به رکاب شدن و ... حرف ت: تا دلو من تر است، شکم من پر است و... حرف ج، چ، ح، خ: جواب ناخدا به ناخدا، توپ است در دریا و... حرف د، ذ، ر، ز: دارکوب حمال سار است و... حرف س، ش: سال نو کوزه‌ی نو و ... حرف ص، ض، ط، ظ: صاحب خر خودش را عقب خر نمی تواند ببیند و... حرف ع، غ، ف، ق: عسل در باغ هست و غوره هم هست و... حرف ک، گ: کاچی بهتر از هیچی است و... حرف ل، م: لالایی بلدی چرا خوابت نمی برد و... حرف ن، و: ناخن روی هم می کشد و... حرف ه: هر بیشه گمان مبر که خالی است، شاید که پلنگ خفته باشد و ... حرف ی: یا تر را بردار یا خشک را و... نمایه مثل ها فهرست منابع

برشی از متن کتاب


بلکه را کاشتند سبز نشد در روزگاران قدیم شترها که یکی از حیوان های اهلی اند، برای خودشان برو بیایی داشتند. در این روزگار دیگر کمتر شترها باربری و مسافربری می کنند. در قدیم شترها در شهرها هم رفت و آمد می کردند، ‌کسانی که شترها را برای باربردن و مسافر بردن هدایت می کردند ساربان ها بودند. ساربان یا ساروان همیشه با شترها بود. می گویند روزی ساربانی که از کنار یکی از روستاهای یزد می گذشت، به زمین خشک و خالی ای رسید و شترهایش را آن جا رها کرد. در این وقت ناگهان یکی از روستایی ها آمد و شتر را زیر بار کتک گرفت. ساربان گفت: "چه می کنی مرد؟ چرا حیوان بینوا را می زنی؟" روستایی گفت: "چرا می زنم؟ مگر نمی بینی که دارد توی زمین من می چرد و از محصول من می خورد؟" ساربان گفت: "چه می گویی مرد؟ در این زمین که تو چیزی نکاشته ای؟ به من نشان بده که شتر چه خورده؟" روستایی گفت: "چیزی نخورده؟ بلکه من همه ی این زمین را گندم کاشته بودم، شتر تو آمده بود و همه چیز را خورده بود و آن وقت چه می کردی و چه می گفتی؟" ساربان گفت: "بلکه را کاشتند، چیزی سبز نشد." "بلکه یا شاید چیزی را کاشتند، چیزی سبز نشد." زمانی در مثل ها استفاده می شود که یک نفر بخواهد از یک کار اتفاق نیفتاده یا محال یک نتیجه ی قطعی بگیرد. بنواز که جنگ ‌در گرفت در روزگار قدیم در جنگ ها طبل و شیپور می زدند. سربازان با شنیدن صدای طبل و شیپور در خود احساس قدرت و شجاعت می کردند و پیش می رفتند. از شیپور برای بیدار شدن سربازها از خواب و همین طور خبر کردن آن ها برای عقب نشینی هم استفاده می شد. زمانی هم که سربازان پیروز قرار بود وارد شهرها شوند، طبال یا طبل زن و شیپور زن، شیپور پیروزی و شادی می زد. خلاصه این که سر و صدای طبل زن و شیپور زن ها بود تا وارد مثل های فارسی هم شد. از این قرار که زمانی این مثل را به کار می برند که یک نفر میان دو نفر یا دو طایفه یا دو گروه جنگ و درگیری راه بیندازد و بعد مشغول زدن طبل و نواختن شیپور شود. آن ها بر سر هم بزنند و او بنوازد و خوش باشد. راستی که هیچ کاری زشت تر از به جان هم انداختن دیگران نیست. خواه با طبل و شیپور باشد و خواه از راه های دیگر. بوی حلوایش می آید حلوا از آن غذاهای قدیمی ایرانی است که از آن در قصه ها و شعرها و مثل های بسیار یاد شده است. حلوا خوش مزه و شیرین است. حلوا را با آرد و روغن و زعفران می پزند. در مناطق گوناگون ایران بزرگ هر کس حلوا را با سلیقه ی خاصی می پزد و به آن چیزهایی اضافه می کند ولی هر چه که باشند همین حلوا هستند. در یکی از مناسبت هایی که حلوا پخته می شود، زمان برگزاری مراسم یادبود فوت شدگان است. معمولاً در شب سوم و شب هفتم حلوا می دهند. یکی از فایده های حلوا این است که نیرو بخش است. شاید برای همین در مراسم یادبود فوت شدگان می دهند که عزاداران و بازماندگان ضعیف و ناتوان نشوند. حلوا از آن غذاهایی است که در زمان طبخ یا پختن بوی زیادی از آن در دور و نزدیک می پیچد. این مثل را قدیم درباره ی کسانی که می گفتند که مرگشان نزدیک بود و دیگر چیزی نمانده بود که برای درگذشت آن ها حلوا بپزند؛ چون "بوی حلوایش می آید"...    

(راز مثل های فارسی برای نوجوانان) نویسنده: محمد میرکیانی تصویرگر: محمدحسین صلواتیان انتشارات: محراب قلم

درباره محمد میرکیانی نویسنده کتاب کتاب راز مثل های ما

محمد میرکیانی منتقد، پژوهشگر و نویسنده ایرانی‌تبار در حوزه ادبیات کودک و نوجوان است. کتاب های محمد میرکیانی در حوزه کودک، با نگاه ویژه و نوآورانه به قصه‌های کهن ادبیات ایران به چاپ رسیده‌اند. مجموعه قصه ما مثل شد از آثار این نویسنده هستند. ...

نظرات کاربران درباره کتاب راز مثل های ما


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب راز مثل های ما" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل