محصولات مرتبط
دربارهی کتاب جاسوس سبیل زورویی اثر دانیل نسکنس
کتاب "جاسوس سبیل زورویی" راویتگر ماجرایی جذاب است که برای مطالعهی کودک و نوجوان مناسب میباشد.
شخصیت اصلی قصه و نیز راوی آن، کودکی کنجکاو و خیالباف است که در کنار مادر و پدرش زندگی میکند. واحد طبقهی پایین منزل راوی، همیشه توسط افراد مختلفی اجاره میشود؛ افرادی عجیب و ناشناس که کودک قصه، همواره به بررسی زندگی و شخصیت آنها میپردازد.
اصل ماجرای داستان به سالها پیش بازمیگردد. یعنی تاریخی که راوی هیچگاه نمیتواند آن را از یاد و خاطرهی خود پاک نماید. بنابراین تصمیم میگیرد که این خاطرات را با مخاطب خود نیز به اشتراک بگذارد. در نتیجه همراه با او به این دورهی زمانی میرویم:
واحد طبقهی پایین، توسط مردی مرموز با نام "ساردین پلتوونن" اجاره شده است. این مرد از اهالی شهر "برکا" میباشد؛ شهری کوچک در شمال غربیترین نقطهی قارهی اروپا و جزایر زیبای "ایسلند"؛ جزیرهای با جمعیتی بسیار اندک که اغلب شهروندانش یکدیگر را میشناسند. آقای ساردین ارتباط بسیار کمی با دیگر همسایگان خود برقرار میکند. اما همیشه لبخند بر روی لبانش دیده میشود.
پلتوونن، دست به کارهایی عجیب و غریب میزند؛ چیزهایی که تعجب راوی قصه را برمیانگیزد. به عنوان مثال، برگهای کاهوی شسته شده را جهت خشک شدن، بر روی بند رخت آویزان میکند. از کبوترها متنفر است؛ به طوری که با نصب یک حفاظ توری در مقابل پنجرههای منزلش، مانع از نشستن آنها در این مکان میگردد. او یک روز با ریشی بلند ظاهر میشود و روز بعد، آنها را اصلاح میکند. در نتیجه، پسر قصه تصور میکند که این مرد یک جاسوس مخفی است؛ جاسوسی که ماموریتهای خود را به طور حرفهای انجام میدهد. بدون آنکه کسی متوجه کارهایش شود.
راوی، مدام دربارهی آقای ساردین و اعمال مرموزش، با مادر خود صحبت میکند. اما این زن همیشه، کارهای عجیب و غریب آقای ساردین را توجیه مینماید و مانع از سوءظنهای فرزندش نسبت به او میشود. ولی کودک قصه، همچنان با کنجکاوی تمام همسایهی خود را زیر نظر گرفته و نتایج بررسیهایش را با مخاطب نیز در جریان میگذارد.
برشی از متن کتاب جاسوس سبیل زورویی
آقای پلتوونن از کبوترها متنفر بود. یعنی همان پرندهای که از زمان نوح تا الان نماد صلح بوده و هست. دلیلش هر چه بود، او نمیتوانست تحمل کند کبوترها پشت پنجرهی خانهاش بنشینند. انگار مثلا بترسد بیماری خاصی بگیرد. اوایل پنجرهاش را باز میکرد و با تکان دادن دست، فراریشان میداد. بعد چیزی را به زبان مادریاش فریاد میزد و کبوترها انگار یک لشگر زامبی دیده باشند، فرار میکردند.
ولی کبوترها حسابی سمج بودند و باز هم برمیگشتند. انگار از آنجا خوششان میآمد. به جای اینکه به کافهای جایی بروند، میآمدند پشت پنجرهی همسایهی من سروصدا میکردند.
انگار همسایهام از باز و بسته کردن پنجره و فریاد زدن بر سر کبوترها خسته شد. یک روز صبح، پشت پنجرهاش توری لانه زنبوری کار گذاشت تا کبوترها نتوانند پشت پنجرهاش بنشینند و با هم حرف بزنند یا مردم را موقع رد شدن از خیابان تماشا کنند.
توری مثل همانهایی بود که دور لانهی مرغ میکشند. ولی توی آن طبقه هیچ مرغی نبود. جای مرغ حسابی توی خانهاش خالی بود.
همسایهام توری را کار گذاشت و کبوترها دیگر نیامدند و چیزی را کثیف نکردند. توری گذاشتن همسایهام از خیلی کارها مفیدتر بود. مثلا از انداختن پارچه برای شکار شبح یا شبانهروز نگهبانی دادن جلوی کاخ باکینگهام.
7
توی کوچهی ما یک تعمیرگاه خودرو بود. از پنجرهی اتاقم، قشنگ میتوانستم آنجا را ببینم. اسمش «تعمیرگاه آنتونیو» بود. اسم زن تعمیرکار، آنتونیا بود. پسرش دو سال از من بزرگتر بود و اسمش حزقیال بود. اسم حضرت حزقیال را گذاشته بودند رویش. آنتونیو معروف بود به اینکه یکی از بهترین تعمیرکارهای دنیاست. تعمیرگاه همیشه پر بود از خودرو. حسابی پر پر! مردم با ماشینشان میآمدند جلوی تعمیرگاه پارک دوبل میکردند و میرفتند توی تعمیرگاه تا با تعمیرکار صحبت کنند. آنتونیو دستهایش را میکشید به تکه پارچهای و کاپوت ماشین خراب را میزد بالا. حسابی نگاه میکرد. چانهاش را حتی شده چند ثانیه، میخاراند و بعد نظرش را میگفت. صدایش شبیه چرخ ماشین بود و وقتی حرفش تمام میشد، همیشه دهانش را باز باز میکرد. آنقدر باز که بدون توری، یک کبوتر ممکن بود برود توی دهانش و تخم بگذارد.
یکبار که داشتم از پنجره بیرون را نگاه میکردم...
کتاب جاسوس سبیل زورویی نوشتهی دانیل نسکنس و ترجمهی کژوان آبهشت با تصویرگری فران کویادو توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.
- نویسنده: دانیا نسکنس
- مترجم: کژوان آ بهشت
- تصویرگر: فران کویادو
- انتشارات: هوپا
نظرات کاربران درباره کتاب جاسوس سبیل زورویی | نشر هوپا
دیدگاه کاربران