محصولات مرتبط
دربارهی کتاب فتح پلاسان اثر امیل زولا
کتاب "فتح پلاسان" روایتگر زندگی ساکنان شهری به نام "پلاسان" است که داستانی پرکش و خواندنی را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
در ابتدای کتاب، با اعضای خانوادهی آقای "موره" آشنا میشویم. این مرد مالک باغی بزرگ و عمارتی دو طبقه در شهر "پلاس" است. همسر او، "مارت" نام دارد؛ زنی ساکت و آرام که اصلا دوست ندارد از منزل خارج شود و با دیگران ارتباطی برقرار کند. زوج قصه، صاحب یک دختر به اسم "دزیره"، و همچنین، دو پسر هجده و هفده ساله با نامهای "اوکتاو" و "سرژ"، هستند.
اوکتاو و سرژ رابطهی دوستانهای با یکدیگر دارند اما از تفاوتهای زیادی نیز برخوردار میباشند. سرژ، بر خلاف برادر بزرگترش، به درس و تحصیل علاقهی فراوانی دارد و موفق به اخذ دیپلم شده است. اما اوکتاو از هیچ هنر و حرفهای برخوردار نیست. حتی نتوانسته، امتحانات دبیرستان را با موفقیت پشت سر بگذارد؛ موضوعی که همواره، موجب دلسردی و ناراحتی آقای موره میشود.
دزیره نیز دختری چهارده ساله است که دچار معلولیت ذهنی میباشد و همچون کودکان کوچک رفتار میکند. اما با وجود این مشکل، تمامی اعضای خانواده به او عشق میورزند. علاوه بر این افراد، "رز" پیر نیز در عمارت موره زندگی میکند؛ او پیرزنی بداخلاق و تندمزاج است که وظیفهی نظافت خانه و آشپزی را برعهده دارد.
ماجرا از جایی آغاز میگردد که موره پس از اصرارهای فراوان و پیدرپی "آبهبورت"، کشیش شهر پلاس، طبقهی دوم منزلش را اجاره میدهد. البته نه به شخص آبهبورت، بلکه به کشیشی تازهوارد به نام "آبهفوژا"؛ مردی ناشناس و غریبه که به زودی از شهر دیگری به پلاس نقل مکان خواهد کرد.
آقای موره شبهنگام، پس از آمدن به عمارت خویش، موضوع بستن قرارداد اجاره را با همسرش در جریان میگذارد. اما مارت به محض شنیدن این خبر، به شدت ناراحت میشود. زیرا هیچگاه دوست ندارد با یک کشیش همخانه گردد؛ ولی چارهای جز پذیرش آن ندارد. حالا او، باید خود و منزلش را برای حضور یک غریبه آماده سازد و با ماجراهایی غیرقابل پیشبینی مواجه گردد.
برشی از متن کتاب فتح پلاسان از امیل زولا
فصل 10
تابستان گذشت. آبه در بهرهبرداری از محبوبیت تازه به دست آمدهاش به هیچروی شتابی نشان نمیداد. مانند گذشته در اقامتگاهش در منزل موره در به روی خود میبست و از تنهایی و منظره باغ احساس خوشبختی میکرد. در این اواخر روزها هم از پلهها پایین میآمد و به درون باغ میرفت و در زیر آلاچیق ته باغ، به آرامی و در حالی که سرش را پایین آورده بود، در طول دیوار به قدم زدن میپرداخت و کتاب دعایش را قرائت میکرد. گاهی کتاب را میبست، قدمش را آهسته میکرد، چنانکه گویی در رویایی عمیق غوطهور شده باشد؛ و موره که مخفیانه او را زیرنظر داشت، از اینکه ساعتها این هیکل سیاه را پشت درختهای میوه در حال رفتوآمد میدید صبر از کف میداد و آهسته میگفت:
- مثل اینکه آدم دیگر در خانه خودش نیست. حالا دیگر هر وقت سرم را بلند میکنم چشمم به این ردا میافتد... این گردنکلفت مثل کلاغهاست. چشم گردش انگار دائما انتظار یا کمین چیزی را میکشد. به این حالت وارستگی و بینیازی که به خودش میبندد اصلا اعتماد نمیکنم.
محل استقرار بنیاد نیکوکاری حضرت مریم در نخستین روزهای ماه سپتامبر آماده شد. در شهرستانها کارها بسیار به کندی انجام میشوند. باید گفت که خانمهای سرپرست دو بار بر مبنای خودشان نقشههای آقای لیوتو را یکسره تغییر دادند. هنگامی که کمیته ساختمان را تحویل گرفت، خانمها به پاس خوشخدمتیهای معمار با ملاطفت و مهربانی بسیار کار او را مورد تمجید و ستایش فراوان قرار دادند. همهچیز به نظرشان مناسب و شایسته آمد: سالنهای وسیع، فضاهای باز عالی، حیاط درختکاری شده و مزین به دو چشمه کوچک. مادام دو کندامن از جلوخان عمارت که طبق نظر او ساخته شده بود بسیار خوشش آمد. در بالای در ورودی، بر روی لوحی از مرمر سیاه کلمات: بنیاد نیکوکاری حضرت مرم با حروف زرین حک شده بود.
به مناسبت بنیاد جشنی برپا شد که همه را به شدت تحت تاثیر قرار داد. اسقف شخصا همراه با اعضای شورای روحانیون در ساختمان بنیاد حضور یافت و زنان تارک دنیای سنژوزف را در آنجا مستقر نمود. به این زنان اجازه داده بودند کارهای داخلی بنیاد را انجام دهند. در حدود پنجاه دختر را که سنشان از هشت تا پانزده سال بود...
کتاب فتح پلاسان اثر امیل زولا با ترجمهی هوشنگ امیرمکری توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.
- نویسنده: امیل زولا
- مترجم: هوشنگ امیرمکری
- انتشارات: نیلوفر
نظرات کاربران درباره کتاب فتح پلاسان | امیل زولا
دیدگاه کاربران