loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب بن بست نورولت - افق

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
125,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

معرفی کتاب بن بست نورولت

کتاب بن بست نورولت نوشته ی جک گانتوس با ترجمه ی کیوان عبیدی آشتیانی توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

این کتاب نشر افق ماجراهای جالب و خواندنی " جک گانتوس " پسر بچه ی 12 ساله ای است که در شهر قدیمی " نورولت " زندگی می کند. بعد از شروع تعطیلات تابستانی و تمام شدن مدارس، " جک " خود را برای گذراندن یک تعطیلات عالی آماده می کند، اما مادرش به خاطر عمل اشتباه و خلافی که از او سر زده تنبیهش می کند. او تمام تابستان را محکوم به حبس در خانه می شود. اما در این بین فرصت فرار از این تنبیه برای او مهیا می شود. مادرش جک را برای کمک به همسایه ی سالخورده شان " دوشیزه ولکر " نزد او فرستاد. خانم " ولکر " قبلا پرستار بوده، او کارهای عجیب و غریبی مثل تایپ آگهی فوت ساکنین شهر، صدور مجوز فوت، تهیه شکلات نعنایی برای خانواده های مسن و نیازمند و... را به او می سپارد. اما پس از مدتی جک و خانم ولکر اتفاقات عجیبی را پشت سر می گذارند که " جک " را وارد ماجراهایی  جالب  و در عین حال خطرناک می کند. داستان از زمانی شروع می شود که مرگ های عجیب و قتل های مرموز زیادی در شهر اتفاق می افتد و همه ی مردم را نگران می کند تا زمانی که با آمدن پلیس مشخص می شود دلیل این مرگ ها چیزی نیست جز...

 


برشی از متن کتاب


بنگ! گلوله شلیک شد، تفنگ لگد محکمی به من زد و از دستم خارج شد. قبل از زمین افتادن، در هوا چرخی زد، با میز پینگ پونگ برخورد کرد!، از آن جا سر خورد و بالاخره روی زمین افتاد. ناله کردم: « وای خدایا! وای خدایا! » نمی دانستم تفنگ پر بود. من پرش نکرده بودم. گوش هایم زنگ می زد. سعی کردم خودم را سر پا نگه دارم، اما سرم گیج می رفت. لبه ی میز چسبیدم و از بدبختی شروع به غر زدن به خودم کردم. « خیلی بد شد... خیلی بد شد. » جک...! صدای فریاد مادرم را شنیدم و بعد دری که محکم پشت سرش بسته شد. با خودم گفتم :« فاتحه ام خوانده شده، اگر از گلوله نمرده باشم، حتماً تیر مامان خلاصم می کند. » مامان خیلی سریع از روی چمن ها و محوطه ی گل های صد تومانی رد شد و مثل حیوانی زخم خورده، قبل از آن که بتوانم خودم را زیر میز پنهان کنم، خودش را به من رساند و دست انداخت و مرا که سعی می کردم از زیر دست هایش فرار کنم، محکم چسبید. « وای... خدای... من! وای خدا! خون! تیر خوردی! کجات خورده؟ » بعد همان طور که نفس نفس می زد به صورتم اشاره کرد چشم هایش داشت از حدقه بیرون می زد و فریاد توی گلویش گیر کرده بود...

نویسنده: جک گانتوس مترجم: کیوان عبیدی آشتیانی انتشارات: افق  



نظرات کاربران درباره کتاب بن بست نورولت - افق


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب بن بست نورولت - افق" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل