محصولات مرتبط
دربارهی کتاب نویسندهی پشت پرده اثر فیلیپ راث
شخصیت اصلی داستان، "نیتن زوکرمن" نام دارد. وی در خانوادهای از قشر متوسط جامعه متولد میگردد؛ دوران کودکی و نوجوانی خود را در "نیوآرک"، و کنار پدر و مادر و برادر کوچکش سپری میکند. او تمامی دوران تحصیلش، از جمله دانشگاه را با موفقیت پشت سر میگذارد. علاقهی شدیدی به نوشتن و خلق داستان دارد. زوکرمن همواره در آرزوی نگارش کتابی پرحجم و مشهور میباشد.
والدین نیتن از یهودیان سرسخت و مقید جامعه هستند؛ به طوری که به دین و حفظ ظاهر آن اهمیت فراوانی قائل میباشند. همین موضوع آغازگر اختلافاتی بزرگ میان شخصیت اصلی داستان و خانوادهاش میشود؛ زیرا نیتن به لونوف، نویسندهای یهودی علاقه مند میشود. شخصی که خالق داستان هایی است که محتوای شان متضاد و مغایر با اصول مورد قبول یهودیان سرسخت هستند و با محرومیت، زیاده روی و فشارهای نادرست آیین مذهبی به مخالفت میپردازند. در نتیجه، لونوف، مدام توسط جامعهی یهودیت سرزنش میشود و مورد تمسخر قرار میگیرد. اما نیتن به هیچ یک از نظرات سایر هم کیشان و به ویژه والدین خود، توجهی نمیکند و آثار این مرد را سرمشق خویش قرار میدهد.
داستان از جایی آغاز میشود که نیتن تصمیم میگیرد با تبعیت از اسطورهی خود، یعنی لونوف، داستانی با شخصیتهایی یهودی را بهنگارش درآورد که در نتیجهی حرص و طمع ورزی خود، بهدنبال مال اندوزی هستند؛ داستانی که به عقیدهی بسیاری از کجاندیشان یهودی از جمله پدر نیتن، نباید نوشته شود؛ زیرا میتواند چهرهی یهودیان را در مقابل چشمان جهانیان زشت و ناپسند جلوه دهد. همین موضوع ماجراهایی خواندنی را پیش روی نیتن قرار میدهد و او را درگیر مشکلاتی بزرگ میکند.
بخشی از کتاب نویسندهی پشت پرده
بعد از شنیدن آن حرفها مگر میشد خوابید؟ حتی چراغ را هم خاموش نکردم تا امتحان کنم. مدتی طولانی فقط به میزکار تمیز و مرتب ای.آی.لونوف خیره شدم: دستههای مرتب کاغذهای تایپ، هر دسته با یک رنگ محو و متفاوت – به گمانم برای پیش نویسهای مختلف. عاقبت بلند شدم و با اینکه این کار به حتم بیحرمتی بود، با لباس زیر روی صندلی مخصوص تحریرش نشستم. تعجبی نداشت که کمرش درد میکرد. آن صندلی برای راحت نشستن و آرام گرفتن ساخته نشده بود، بهخصوص با آن اندام درشت او. آرام و آهسته به کلیدهای ماشین تحریر قابل حملش دست کشیدم. برای مردی که به هیچ جا نمیرفت چرا قابل حمل؟ چرا یک ماشین تحریر بزرگ و ثابت و مشکی نداشت، ماشینی که با آن میشد همیشه و همیشه نوشت؟ چرا یک صندلی با روکش راحت نداشت تا به پشتیاش تکیه بدهد و راحت و در آرامش فکر کند؟ واقعا چرا نداشت؟
به تابلوی اعلانات کنار میزش –تنها وسیلهی تزئینی واقعی در آن سلول – یک تقویم دیواری کوچک از بانک محلی و دو کارت نمایه با یادداشتهایی بر رویشان پونز شده بود. روی یکی از کارتها پاره جملهای منسوب به «شومان، در مورد اسکرتسوی شوپن، شمارهی 2 در نت سی مینور بمل، اپوس 31» نوشته شده بود. کلماتش از این قرار بودند «... چنان سرشار از مهر و لطافت، جسارت، عشق، و نفرت که میتوان آن را به حق با شعری از بایرون مقایسه کرد.» نمیدانستم از آن جمله در آنجا باید چه برداشتی میکردم، یا لونوف از آن چه برداشتی داشت، تا اینکه یادم افتاد ایمی بلت میتوانست در نهایت زیبایی آثار شوپن را اجرا کند. شاید او بود که آن جمله را برای لونوف تایپ کرده بود، وصف و انتسابی دقیق و بس – و شاید همراه با آن یک صفحه هم به او هدیه داده بود تا وقتی که دیگر خودش آنجا نبود، لونوف بتواند عصرها شوپن گوش کند. شاید وقتی اولین بار او را کف اتاق مطالعه دیدم، داشت در مورد همین جمله غور میکرد: می گویم غور، چون این توصیف هم به خودش مربوط بود و هم به موسیقی...
اگر او سرگردان شده بود، پس خانوادهاش چه شده بودند؟ کشته شده بودند؟ آیا این مساله وجود آن «انزجار» را توضیح میداد؟ اما پس آن عشق سرشار چه بود؟ عشق به لونوف؟ در این صورت شاید آن انزجار معطوف بر هوپ بود. در این صورت، در این صورت.
درک انگیزه و دلیل تایپ شدن کلمات بعدی روی کارت دوم هیچ نبوغی نمیخواست. بعد از حرفهایی که لونوف سرتاسر آن شب برای زده بود درک میکردم که چرا آن سه جمله بر فراز سرش آویزان بودند و خودش آن پایین مینشست به زیر و رو کردن جملاتش «ما در تاریکی کار میکنیم – هر آنچه در توان داریم انجام میدهیم -–آنچه داریم ارزانی میکنیم. تردید ما شور عشق ماست و شور عشقمان وظیفهی ما. مابقی جملگی جنون هنر است و بس.» احساساتی مربوط به داستانی که نخوانده بودمش، داستانی از هنری جیمز به نام «سالهای میانی». اما «جنون هنر؟» جنون هر چیزی برایم قابل تصویر بود، جز جنون هنر عین سلامت عقل و خرد بود، نه؟ یا نکند چیزی از درک-رسم دور مانده بود؟...
کتاب نویسندهی پشت پرده نوشتهی فیلیپ راث با ترجمهی سهیل سُمی توسط نشر نیماژ به چاپ رسیده است.
نویسنده: فیلیپ راث مترجم: سهیل سُمی انتشارات: نیماژ
نظرات کاربران درباره کتاب نویسندهی پشت پرده اثر فیلیپ راث
دیدگاه کاربران