محصولات مرتبط
دربارهی کتاب کالیگولا اثر آلبر کامو
آلبر کامو کالیگولا را در سال 1939 نوشت و در نهایت در سال 1944 آن را منتشر کرد. کالیگولا سومین امپراتور روم است. او در سن 21 سالگی به تخت سلطنت نشست. او در تاریخ بخاطر کارهای مجنونوارش و خونریزیهایی که کرده شناخته شده است. آلبر کامو نیز زندگی کالیگولا را به بهترین نحو دستمایهی نمایشنامهای قوی و پر از نشانه و نماد کرده است.
کالیگولا بعد از مرگ خواهرش که معشوقه اش نیز بود، سه روز ناپدید می شود. اما وقتی برمی گردد تبدیل به موجودی عجیب شده است. موجودی که تحت تاثیر مرگ و مواجهه با آن، خود تبدیل به الههی مرگ دیگران شده است. در نهایت او با دسیسه ی اطرافیانش به قتل می رسد. کالیگولا شاید در ظاهر موجودی خون خوار به نظر برسد اما فلسفهی نیستی از وی انسانی فیلسوف ساخته است. انسانی که دیگران و زندگی شان را به مسخره گرفته است و طوری زندگی می کند انگار فردایی نیست.
این اثر کامو را نیز شاید بتوان از جمله آثار اگزیستانسیالیستی این نویسندهی برندهی جایزهی نوبل دانست. اثری که هستی و نیستی را به بازی گرفته و انسان را به فکر وا می دارد. کالیگولا بارها در سراسر جهان به صحنهی نمایش رفته است و در ایران نیز همایون غنی زاده یکی از عجیبترین و جالبترین برداشتها را از این نمایشنامه اجرا کرده است.
بخشی از کتاب کالیگولا؛ نشر قطره
صحنه ی یازدهم:
کائسونیا: گریه می کنی؟
کالیگولا: آره، کائسونیا.
کائسونیا: مگر چه چیز عوض شده است؟ گیرم که دروسیلا را دوست می داشتی، اما آخر مرا و خیلی زن های دیگر را هم دوست می داشتی. موجبی نیست که از مردم او سه روز و سه شب به کوه و بیابان بگذاری و حالا با این قیافه ی دشمنانه برگردی.
کالیگولا: (رو به سوی کائسونیا می کند.) به دروسیلا چه ربطی دارد، دیوانه؟ مگر نمی توانی تصور بکنی که مردی برای چیزی غیر از عشق گریه کند؟
کائسونیا: ببخش، کایوس. آخر من سعی می کنم که سر در بیاورم. مردم گریه می کنند چون کار دنیا آن طور که باید باشد نیست. (کائسونیا به سوی او می رود) دست بردار، کائسونیا. (کائسونیا پس می رود.) اما نزدیک من بمان.
کالیگولا: نمی توانی بفهمی. آخر چه اهمیت دارد؟ شاید روزی از این تنگنا بیرون بیایم. اما حس می کنم که موجوداتی بی نام و نشان در اندرون من می لولند. با آن ها چه کنم؟ (به کائسونیا رو می کند.) وای، کائسونیا، من می دانستم که نومیدی هست، اما نمی دانستم یعنی چه. من هم مثل همه خیال می کردم که نومیدی بیماری روح است. اما نه، بدن زجر می کشد. پوست تنم درد می کند، سینه ام، دست و پایم. سرم خالی است و دلم به هم می خورد. و از همه بدتر این طعمی است که در دهنم است. نه خون است نه مرگ، نه تب، اما همه ی این ها با هم. کافی است که زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همه ی موجودات نفرت کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن.
کتاب کالیگولا اثر آلبر کامو با ترجمهی پری صابری توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.
نویسنده
دربارهی آلبر کامو
آلبر کامو (1913-1960) نویسنده و متفکر برجسته ی الجزایری است که برنده ی جایزه ی نوبل نیز شده است. وی همچنین به روزنامه نگاری نیز می پرداخت و فعال سیاسی در زمان خود بود. از جمله آثار کامو عبارت اند از: بیگانه، طاعون، سقوط و نمایشنامه ی کالیگولا.
فهرست
فهرست کتاب کالیگولا؛ ترجمهی پری صابری
زندگی نامه ی آلبرکامو
درباره ی کالیگولا
پرده ی اول
پرده ی دوم
پرده ی سوم
پرده ی چهارم
- نویسنده: آلبر کامو
- مترجم: پری صابری
- انتشارات: قطره
نظرات کاربران درباره کتاب کالیگولا | آلبر کامو؛ نشر قطره
دیدگاه کاربران