کتاب جودی انجمن مخفی تشکیل می دهد (جودی دمدمی 1)

کتاب جودی انجمن مخفی تشکیل می دهد جلد اول مجموعه ی جودی دمدمی نوشته ی مگان مک دونالد توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

0این کتاب داستان زندگی پر هیجان و عجیب جودی، دختر خانواده ی " دمدمی " را تعریف می کند. جودی دختری ماجراجو و پر از جنب و جوش و کمی بد اخلاق است. او دوست دارد همیشه کار های هیجان انگیز را همراه برادرش " استینک " و حیوان خانگی اش " موشی " تجربه کند. اما حالا در اولین روز مدرسه بعد از تعطیلات تابستان، او بی حوصله ترین دختر دنیا است و هیچ چیز هم اخم هایش را از هم باز نمی کند. او از این که امسال تابستان جایی نرفته خیلی کفری است، که پدرش به او می گوید: درست است که جای خاصی نرفته ای ولی در عوض تو ماهی کوسه خورده ای، همین یک جمله کافی است تا مانند جرقه بلند شود و به مدرسه برود تا حرفی برای تعریف پیش دوستانش داشته باشد.

اما جودی که امروز از دنده ی چپ بلند شده بود با همه سر جنگ دارد و راجع به هر چیزی جبهه می گیرد، مثل پیشنهاد معلمش " آقای تاد " برای درست کردن کَُلاژ، آن ها یک ماه وقت داشتن تا کُلاژشان را تکمیل کنند کُلاژی که باید همه چیزش درباره خودشان باشد و خودشان را معرفی کنند که اسمشان چیست و کجا زندگی می کنند و درباره ی خانواده شان بگویند یا بهترین دوست و حیوان خانگی شان را معرفی کنند یا راجع به سرگرمی ها و انجمن هایی که در آن عضو هستند بنویسند. بعد از چند روز جودی شروع به ساخت کُلاژش کرد و تا حدودی به سوال های مورد نیاز کُلاژ جواب داد ولی او تا به حال عضو هیچ انجمنی نشده بود. نه او و نه دوستانش، تا این که تصمیم گرفتند...

 

برشی از متن کتاب

بیرون باران می بارید. بابا اجازه نمی داد جودی بدون چتر به مدرسه برود و او تنها چتری که پیدا کرد، چتر زردی بود که عکس های اردک داشت و مال کلاس اولش بود. اما حاضر نبود یک چتر بچگانه روی سرش بگیرد، بنابراین حسابی خیس می شد.جودی پیش خودش گفت که حتما همین حالا، خورشید بالای موزه می تابد. احساس می کرد که مثل دوچرخه ای است که زیر باران ولش کرده باشند. توی اتوبوس " راکی " به جودی گفت: بعد از مدرسه، " فرانک " هم می خواهد بیاید خانه ی ما. من یک اسکناس ده دلاری نو دارم. می توانیم بعد از مدرسه برویم فروشگاه " ویک " و چیزهای واقعا معرکه بخریم. جودی فقط گفت: توی مغازه " ویک " طلای واقعی هم پیدا می شود؟ توی کلاس، زنگ دیکته، جودی نوشت: نالید، در حالی که آقای تاد گفته بود: مالید. زنگ علوم وقتی " جسیکا فینچ " برای درس تار عنکبوت گلوله ی کاموا را به طرف جودی انداخت او نتوانست آن را بگیرد و کاموا افتاد و قل خورد و از در کلاس بیرون رفت و درست همان موقع، خانم " تاکسیدو " مدیر مدرسه، داشت با کفش های پاشنه بلندش از آن جا رد می شد. در گردهمایی " هفته ی دندان ها را مسواک بزنید " آقای دندان برای نقش دندان پوسیده جودی را انتخاب کرد که روی صحنه برود، آن هم جلو تمام مدرسه، اما او تمام مدت فکر و ذکرش پیش استینک و موزه بود. جایی که او نبود. دیدن آن همه طلا. یعنی استینک با رئیس موزه دست می داد؟ با بچه ی او حرف می زد؟ روی صندلی طلا می نشست...

فهرست

• درباره ی نویسنده
• درباره ی تصویرگر
• بی حال و حوصله
• غرور
• دو کله بهتر از یک کله کار می کند
• حیوان خانگی مورد علاقه ام
• حیوان خانگی بوگندوی من
• دکتر جودی دمدمی
• انجمن ج. ق.
• بدترین اتفاقی که تا به حال برایم افتاده
• بی برو برگرد بدترین اتفاقی که ...
• بامزه ترین اتفاقی که ...
• کلاژ من
• چسب زخم و بستنی

• از سری کتابهای فندق
• نویسنده: مگان مک دونالد
• تصویرگر: پیتر اچ. ری نولدز
• مترجم: محبوبه نجف خانی
• انتشارات: افق