کتاب زنان فریادخواه | اوریپید
کلاسیک یونانی 7
- انتشارات : بیدگل
- مترجم : غلامرضا شهبازی
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب زنان فریادخواه اوریپید
کتاب "زنان فریادخواه" یک نمایشنامه است که روایتی تاثیرگذار و غمانگیز را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
شخصیتهای اصلی قصه، "تسیوس" و "آدراستوس" نام دارند که به ترتیب، پادشاهان شهر "آتن" و "آرگوس" هستند. آدراستوس، صاحب دو دختر میباشد. وی در نتیجهی تعبیر پیغامهایی غیبی از جانب آپولو، این دختران را به عقد دو مرد بیگانه درمیآورد؛ مردانی رانده شده از سرزمین خویش با نامهای "تایدئوس" و "پولونیکس" که در یک شب، و همزمان با یکدیگر، وارد آرگوس میشوند. دلیل خروج تایدئوس از زادگاه خود، کشتن یکی از خویشانش میباشد. اما بر خلاف او، پولونیکس جهت جلوگیری از ریختن خون برادر خود، "اتئوکلس" از شهرش، "تبای" خارج شده؛ برادری ظالم که به ناحق، تاج و تخت پادشاهی را از این مرد، ستانده است.
آدراستوس، پس از ازدواج دخترش با پولونیکس، به داماد خود قول میدهد که او را در بازپسگیری حقوق از دست رفتهاش یاری برساند. در نتیجه، همراه با هفت تن از سرداران شجاع و دلاور خود، وارد تبای میگردد. پس از وقوع جنگی خونین، سپاهیان آدراستوس شکست خورده و تمامی هفت سردارانش کشته میشوند. بنابراین، پادشاه آرگوس، سرشکسته و ناامید به شهر خود بازمیگردد. سپس، پیکی را به تبای ارسال میکند تا پیکر سردارانش را محترمانه به آرگوس بیاورد. اما اتئوکلس از دادن جنازههای سرداران آرگوسی به آدراستوس امتناع ورزیده و خود نیز، حاضر نمیشود که پیکرهای بیجان آنها را مطابق آیین خدایان، به خاک بسپارد.
تحت چنین شرایطی، مادران و پسران هفت سردار کشته شده و همچنین آدراستوس به آتن میروند. سپس از "آئترا"، مادر تسیوس، درخواست یاری میکنند. آنها از این زن تقاضا مینمایند که تسیوس را برای بازپسگیری پیکرهای سرداران راضی کند. در مقابل، آئترا نیز، به ابراز همدردی با مادران داغدار پرداخته و با فرستادن پیکی، پسرش را به یکی از معابد آتن فرا میخواند. پس از ساعاتی، تسیوس به بالین مادر رفته و علت دعوت خود را جویا میشود. بنابراین، آئترا، آدراستوس و مادران کشتهشدگان به شرح ماجرا میپردازند و عاجزانه از او طلب همکاری میکنند. با پذیرش این تقاضا از جانب تسیوس، ماجراهایی جذاب خلق میگردد.
برشی از متن کتاب زنان فریاد خواه
مردم باید همواره چنین سردارانی را برگزینند. مردی به گاه خطر دلیر که گستاخی مردمان را تاب نمیآورد، مردمانی که به گاه کامیابی، شادی و سروری را که با آن میآید از کف میدهند و در عوض، میکوشند خود را به واپسین پلهی نردبان برسانند.
همسرایان: آه! اکنون به خدایان باور دارم! اکنون، که چشمانم این روز نامنتظر را دیده است. این روز که در آن اهالی تبای کیفر دیدهاند، بار غمی که بر دلم بود سبک شده است.
آدراستوس: زئوس! زئوس به من بگو، چرا میرایان لاف خرد میزنند؟ زئوس، این تویی که خردمندی! میرایان هر آنچه را تو میخواهی انجام میدهند. از آنجا که شمارهی ما زیاد بود، و جوان و نیرومند بودیم گمان میکردیم که دست هیچکس به آرگوس ما نمیرسد. اتئوکلس پیشنهادی منصفانه به ما کرد. درخواستها و سخنانی خوشایند و پسندیده. اما ما نپذیرفتیم و همان نپذیرفتن مایهی تباهیمان شد. سپس نوبت به میرایان نادان شهر کادموس رسید. مردانی ابله. یکبار کامیاب شدند اما درست همانند مردی تهیدست که ناگهان به داریی میرسد، گستاخ گردیدند و همین گستاخی نابودشان کرد. میرایان بیخرد! همچون کماندارانی که زه کمان را زیاد میکشند و تیرشان از آماج فراتر میرود. شما سزاوار آن بلایی بودید که بر سرتان آمد.
گوشتان را بر رایزنی دوستانتان بستید و در عوض، خود را به دست نیروی پیشامد سپردید.
تمامی شهر همین میکنند. برای آنکه بدبختیهاشان را پایان دهند، گفتار را کنار میگذارند و شمشیر برمیگیرند. خون! آنان به جای واژگان، خون را برمیگزینند! آه! اکنون چرا باید به چنین چیزهایی بیندیشم؟ ای پیک، نخست به من بگو چگونه بی آنکه به تو گزندی رسد، بدین جا آمدی؟ سپس من از تو پرسشهای بیشتری خواهم کرد.
پیک آرگوسی: در آن دم که ناگهان غوغای زوبینها در ظهر درگرفت، من از یکی از دروازههایی که سپاه ما از آن به درون شهر میآمد گریختم.
آدراستوس: و جنازهها چه شدند، همانها که سبب این جنگ بودند؟ آیا آنها را بازگرداندید؟
پیک آرگوسی: آری، جنازههای کسانی که آن هفت رستهی پرآوازه را راهبری میکردند.
آدراستوس: از چه سخن میگویی؟ جنازههای باقی سربازان چه شد؟
پیک آرگوسی: آنها در گورند. در درههای کیترون.
آدراستوس: این سو یا آن سو، و چه کس آنها را در گور کرد؟ ...
کتاب زنان فریادخواه اثر اوریپید با ترجمهی غلامرضا شهبازی توسط نشر بیدگل به چاپ رسیده است.
- کلاسیک یونانی 7
- نویسنده: اوریپید
- مترجم: غلامرضا شهبازی
- انتشارات: بیدگل
مشخصات
- نویسنده اوریپید
- مترجم غلامرضا شهبازی
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 1
- سال انتشار 1400
- تعداد صفحه 98
- انتشارات بیدگل
نظرات کاربران درباره کتاب زنان فریادخواه | اوریپید
دیدگاه کاربران