محصولات مرتبط
دربارهی کتاب رذل اثر آندره ژید
کتاب رذل اثر آندره ژید با ترجمهی علی پاکبین توسط انتشارات جامی به چاپ رسیده است. کتاب رذل که رمانی فلسفی از نویسنده مطرح فرانسوی آندره ژید میباشد، اولین بار در سال 1902 منتشر شد و ژید با نگارشی استادانه و در عین حال ساده دو داستان را در قالب یک کتاب روایت میکند.
داستان اول در مورد مردی به نام "میشل" می باشد که بدون تجربه کردن عشق و فقط به خاطر رضایت پدرش با دختری به نام "مارسلین" ازدواج می کند و همراه با او برای گذراندن ماه عسل راهی الجزایر می شود. میشل در خلال سفر، دچار بیماری سختی می شود، به همین دلیل مجبور می شوند چند ماه را در آن مکان زندگی کنند. مارسلین مثل یک پروانه دور میشل می چرخد و با پرستاری های بی نظیرش همسرش را درمان می کند اما خودش این بیماری را از او می گیرد. میشل اما همچون همسرش پرستار خوبی نیست و قصد دارد برای استراحت به محل زادگاهش برگردد.
داستان دوم در مورد کشیشی است که یک دختر یتیم و کور را در خیابان پیدا می کند و به خانه می آورد تا او را تحت تعلیم و تربیت خودش قرار دهد، اما در ادامه عاشق دختر می شود و ماجراهای داستان شکل و شمایل دیگری می گیرند. بر اساس این رمان فوق العاده در سال 1954 نمایشی روی پرده تئاتر رفت که با اقبال بسیار خوبی رو به رو شد. آندره ژید با روایتی فلسفی میزان پست و رذل شدن انسان ها را در شرایط مختلف به چالش می کشد و مخاطب را به فکر فرو می برد.
بخشی از کتاب رذل آندره ژید
گاهی اوقات از این تغییرات محسوسی که در بدنم حادث شده بود و صحتی که به این زودی باز یافته بودم، متعجب می شدم و به این فکر می افتادم که اصلا من از اول در وخامت احوال خودم مبالغه می کرده ام و مردد می شدم که آیا واقعاً ناخوشی من خطرناک بود و به خون هایی که از سینه ام آمده بود می خندیدم، حتی تاسف می خوردم که چرا معالجه من مشکل تر نبوده.
معالجات اولیه من فوق العاده احمقانه بود، احتیاجات بدنی خود را از نظر دور می داشتم و درباره مرض خود پیشگویی ها می کردم و مطالعاتی نمودم، در صورتی که معالجه من بسته به یک روش ساده و قطعی بود که من آن را برای خود بازی و تفریح می دانستم. چیزی که هنوز هم از آن متاثر می شدم حساسیتی بود که بر اثر ضعف مزاج تولید شده و کوچکترین تغییر حرارتی حالم را دگرگون می ساخت. گمان می کردم که ریه های من معالجه شده اند و این ضعف اعصاب عوارض بیماری است.
تصمیم گرفتم که آن را از بین ببرم. منظره ی بدن های سوخته و قهوه ای رنگ دهقانان که در باغ کار می کردند مرا به هوس می انداخت مانند آنها بدن خود را در زیر شعاع آفتاب رها کنم. یک روز لخت شده و بدن خود را تماشا کردم، منظره بازوهای لاغر و استخوانی و شانه های افتاده ام که به هیچ وجه ممکن نبود مانند روز اولش بشوند و بدتر از آن سفیدی زننده یا بهتر بگویم بد رنگی بدنم مرا افسرده و شرمنده ساخت.
به سرعت لباس هایم را پوشیدم و به عوض اینکه به سوی آمالفی که تصمیم داشتم بروم، به سمت صخره هایی که از علف های درو شده و خزه پوشیده شده بودند، رهسپار گردیدم و در جایی که دیگر کسی وجود نداشت از جاده دور بود و مطمئن شدم که کسی مرا نمی بیند، لباس هایم را بیرون آوردم. هوا تقریباً خنک بود، لیکن شعاع خورشید با حرارت می تابید، بدنم را کاملا زیر اشعه تابناک خورشید رها کردم، می نشستم، می خوابیدم، زمین خیلی خشن و ناراحت بود، بته ها که بر اثر باد به جنبش می آمدند با بدنم تماس پیدا میکردند. با این که از وزش باد سردم می شد و می لرزیدم لحظه بعد حرارت لذت بخشی بدنم را فرا می گرفت و حس می کردم که همه وجودم در پوستم جمع شده است.
در راولو پانزده روز توقف کردیم،هر روز به جانب صخرهها شتافته و زیر آفتاب می خوابیدم. طولی نکشید لباس های زیادی که هنوز می پوشیدم برایم خسته کننده شده بودند، پوست بدنم که دیگر تقویت شده بود لاینقطع از مسامات خود تنفس می کرد و می توانست با حرارت طبیعی خود گرم شود.
یکی از آخرین روزهای توقف در راولو تقریباً اواسط آوریل بود - باز جرات کردم که به روش خود ادامه دهم. در خم و پیچ صخره هایی که هر روز روی آنها میخوابیدم یک چشمه آب می جوشید و مانند آبشار پایین می ریخت، البته آب این چشمه خیلی کم بود ولی در زیر آبشار استخر عمیقی حفر شده و پر از آب بود.
- نویسنده: آندره ژید
- مترجم: علی پاکبین
- انتشارات: جامی
مشخصات
- نویسنده آندره ژید
- مترجم علی پاکبین
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 3
- تعداد صفحه 198
- انتشارات جامی
نظرات کاربران درباره کتاب رذل | آندره ژید
دیدگاه کاربران