محصولات مرتبط
درباره کتاب گردان قاطر چی ها
این کتاب یکی از بهترین راویان خاطرات و داستان های هشت سال دفاع مقدس است که با بیان طنز گونه و بسیار جذاب به تعریف داستان " سیاوش تبریزی " یکی از رزمندگان مهربان و شوخ طبع جبهه و " آقا یوسف " یکی از مسئولان پادگان می پردازد. آقا سیاوش جوانی شوخ طبع و به قولی بمب خنده است که در پادگان هیچ کسی از دست شیطنت هایش جان سالم به در نبرده است. همه ی رزمندگان بالاخره در یک جایی مورد عنایت سیاوش قرار گرفته اند، تا جایی که چند نفری هم پا به فرار گذاشته اند. چنان بلاهایی سر رزمنده های بیچاره آورده است که حتی به فکر صدام هم نمی رسد. مثلاً یه شب که دیگر بچه های پادگان از کارهای او خسته شده بودند و خواستند کارای سیاوش را با جشن پتو تلافی کنند نمیدانم از کجا آقا متوجه شده بود و بجای خودش فرمانده گردان را فرستاده بود تا در جای او بخوابد، همان شد که فرمانده بعد از خوردن یک کتک حسابی به این نتیجه رسید دیگر گردان جای سیاوش نیست و باید به یک جای دیگه انتقال پیدا کند تا گردان های دیگه از موهبتش استفاده کنند. سیاوش دم آخری هم دست بردار نبود و کلی بلای آسمانی دیگر سرشان آورد و رفت دنبال پیدا کردن گردان های دیگر، اما هر جا که رفت یا به خاطر جسته کوچکش بهش نیاز نداشتن یا آوازه ی شیطنت هایش به گوش آن ها رسیده بود و قبولش نمی کردند تا بالاخره در یکی از گردان ها که می خواستند یک یگان جدید راه اندازی کنند قبولش کردند. از آن طرف هم آقا یوسف را که همه به اسم آدم پر توقع می شناختنش بعد از عملیات آزاد سازی خرمشهر به شدت مجروح شده بود و بعد هجده ماه برگشته بود. دقیقا به گردانی برگشت که حالا سیاوش یکی از رزمندگانش است. آقا یوسف را که حالا بعد از مجروحیتش ارج و قربش بالا رفته، قرار است فرمانده آن یگان جدید شود آن هم چه یگانی، از آن جایی که عملیات از جنوب کشور به غرب کشور و کوهستان ها و راه های صعب العبور کشیده شده است در نظر دارند که از قاطرها استفاده کنند و محموله ها و آذوقه ها را به رزمندگان بفرستند. حالا آقا یوسف باید فرماندهی گردانی را در دست بگیرد که قاطرها را آموزش دهند که یکی از آن افراد هم سیاووش بود که خدا به خیر کند...
بخشی از کتاب گردان قاطرچی ها
میگن توی جبهه مار غاشیه چنان بلایی سر اهالی نا محترم اون جا می آره که ملت از دستش به عقرب های جرار پناه می برند. ما هم داریم از دست سیاوش تبریزی به این سرنوشت شوم دچار می شیم! یک ذره بچه اس! اما کل گردان از دستش بیچاره و عاجز شدن. فوق فوقش 14 سالشه! گیرم خودش ادعا می کنه هفده سالشه، هم من و هم شما و تمام مسئولین اعزام نیرو می دونیم که صدی، نودِ این بچه رزمنده ها، با دست بردنت توی شناسنامه و هزار جعل سند و رضایت نامه تونستن خودشون رو به جبهه برسونن. داشتم عرض می کردم، این سیاوش چنان بلایی سرمون آورده که صد رحمت به مصیبت هایی که امیرارسلان نامدار دچارش شده بود. نخند برادر، قصد شوخی و مزاح ندارم. دارم حقیقت رو می گم. نه قصد دارم پیاز داغ ماجرا رو زیاد کنم، نه خدای ناکرده، قصد تهمت و بهتون دارم. اصلاً اگر حرف هام رو باور نمی کنید، برید از حاج آقا شریفی، پیش نماز گردان بپرسید که از دست این جغله بچه چه ها که نکشیده. نمی دونم مهر و محبت حاج آقا شریفی به دل این بمب افکن افتاده یا از روی قصد و اراده کمر به روانی کردن این سید اولاد پیغمبر بسته! اوایل خودم شاهد بودم که حاج آقا شریفی، می خواست با مهر و محبت و اخلاق اسلامی سیاوش رو رام کنه و از سر خودش باز کنه اما نشد که نشد بعدش حاج آقا سعی کرد با اخم و قیافه ی عصبی سیاوش رو دک کنه. اما به بچه ای می مونه که هر بی اعتنایی و تنبیه ننه باباش رو به حساب دوست داشتن می ذاره. آخر سر حاج آقا کم آورده بود. افتاد به خواهش و تمنا که تو رو به مقدسات قسم بی خیال ما بشو و بذار سرمون تو کار خودمون باشه. اما سیاوش با پرویی گفت: حاج آقا مگه حضرت امام نگفته پشتیبان روحانیت باشید تا آسیبی نبینید؟ خب منم هواتون رو دارم که آسیبی نبینید...
کتاب گردان قاطر چی ها نوشته ی داوود امیریان با تصویرگری امیر مفتون توسط انتشارات کتابستان معرفت به چاپ رسیده است.
فهرست
فهرست کتاب گردان قاطرچی ها
-
مار، عقرب و مورچه آتشی
-
جنگجویان شنگول
-
یوسف و جگر زلیخا
-
من جنی ام
-
در جستجوی قهرمان
-
گربه مرده و مستراح قدیمی یا من از قاطرها متنفرم
-
قاطر سکته ای و تنفس دهان به دهان
-
قزمیت، کوسه جنوب و رئیس بزرگ
-
سلحشوران گردان ذوالجناح
-
گردان قاطرچی ها
-
قاطر عقاب نشان و گروه نجات تشکیل می شود
-
جوانمردان قاطرسوار
-
قاطرهای خل و چل یا بروسلی وارد می شود
-
رخش رستم را عصبانی نکن
-
زلم زیمبوهای خشم شب
-
اسی چل چل و قزمیت
-
چشمان کبود و جفتک سهمگین
-
دم قاطر را بچرخان
-
بیسکویت ملس
-
جفتک و گاز گرفتگی و پاره سنگی که از آسمان فرود آمد
-
سفره هفت سین در کنار قاطرهای مهربان
-
خدایا، فرشته بفرست
-
راشین و کرامت
- نویسنده: داوود امیریان
- تصویرگر: امیر مفتون
- انتشارات: کتابستان معرفت
مشخصات
- نویسنده داوود امیریان
- نوع جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 18
- سال انتشار 1399
- تعداد صفحه 272
- تصویرگر امیر مفتون
- انتشارات کتابستان معرفت
نظرات کاربران درباره کتاب گردان قاطرچی ها
دیدگاه کاربران