کتاب هارولد در سیرک (قصه های هارولد 5)

کتاب هارولد در سیرک جلد پنجم از مجموعه ی قصه های هارولد، نوشته ی کراکت جانسون با ترجمه ی فاطمه حجوانی توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

در این جلد هارولد تصمیم می گیرد با کشیدن یک طناب، راه رفتن بر روی آن را  در سیرک امتحان کند. او کمی بر روی بند راه می رود تا این که تعادلش را از دست می دهد و از روی آن سقوط می کند. در حین پایین آمدن او شروع به کشیدن یک خط مورب می کند و متوجه می شود که بر روی خرطوم یک فیل فرود آمده است. بعد از فیل او یک اسب کوچک و یک دلقک سیرک را می کشد، به این ترتیب گشت و گذار او در سیرک آغاز می شود تا این که ... . داستان به خوبی کودکان را با محیط سیرک و برخی برنامه های آن آشنا می کند.

هارولد پسر کوچک و دوست داشتنی است که با در دست گرفتن یک مداد شمعی بنفش و کشیدن نقاشی، رویا پردازی می کند و کودکان را با خود به سفرهایی پر از هیجان برده و آن ها را در ماجراجویی های خود همراه می کند. هارولد، نمادی از تخیل فراوان و پر از زیبایی کودکان است و با داستان هایی که ساده هستند و بیشتر بر تصاویر کتاب متکی بوده و متون کمی دارند، به راحتی می تواند خواننده را بارها در حین خواندن کتاب غافلگیر کند که این نکته به جذابیت آن می افزاید. تصویرگری کتاب را نویسنده آن " کراکت جانسون " بر عهده داشته و این اثر برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد.

 

برشی از متن کتاب

در شبی مهتابی، هارولد تصمیم گرفت روی طناب راه برود. البته او این تصمیم را بیشتر برای این گرفت تا به خودش ثابت کند که میتواند. اول مطمئن شد که طناب، محکم و صاف، کشیده شده است و تکان نمی خورد. بعد خیلی نرم روی بند از این طرف به آن طرف رفت. فهمید که بندبازی و اینکه آن بالابالاهای سیرک باشی، چقدر مزه دارد. هارولد اولش خیلی راحت روی طناب ماند؛ اما یک دفعه تعادلش را از دست داد. آدم خیلی راحت از روی بند می افتد. هارولد در حالی که مداد شمعی بنفش اش را محکم توی دستش نگه داشته بود، افتاد و پیچ و تاب خورد وچرخید. از خوش شانسی، تابی زیر پایش پیدا شد که امیدوارش کرد. معلوم شد که او روی خرطوم یک فیل فرود آمده است. همان طور که به فیل، بادام زمینی بزرگی جایزه می داد، فکر کرد: «عجب حقه ای!» فیل ها هم عجب حیوانات بلندی هستند! هارولد هنوز یک عالم از زمین فاصله داشت. برای همین، از خرطوم فیل روی گردن حیوانی کوچک تر پایین پرید. آن حیوان اسب دوست داشتنی بود که قشنگ تعلیم دیده بود و هارولد راحت از او سواری می گرفت. پسرک بدون زین، توی سیرک باشکوهی اسب سواری می کرد. وقتی برنامه اش تمام شد، خیلی قشنگ از اسب پایین پرید. ولی چون دستپاچه شده بود، افتاد و به شکل خنده داری معلّق زد. پیش از اینکه کسی به خراب کاری اش بخندد، خودش را طوری نشان داد که انگار کارش از قصد بوده و دارد دلقک بازی در می آورد. به سرعت یک کلاه دلقک به سر گذاشت. و یک لب خندان از آن هایی که دلقک ها دارند، روی صورتش کشید. بعد درست مثل یک دلقک، مسخره بازی در آورد. کمی که گذشت، هارولد کلاه و لبخندش را برداشت. ...

(کتاب بنفشه) (فلسفه برای کودکان) نویسنده و تصویرگر: کراکت جانسون مترجم: فاطمه حجوانی انتشارات: قدیانی