کتاب رومی های بی رحم (تاریخ ترسناک 8)

معرفی کتاب رومی های بی رحم (تاریخ ترسناک 8)

اولین امپراتورهای رومی اعضاء خانواده ی آگستوس بودند. گایوس سزار (41 - 12 میلادی) که به کالیگولا (به معنی پوتین های کوچک) معروف بود، در سال 37 میلادی به سلطنت رسید. سربازان ارتش، که پدرش فرماندهی آنان را بر عهده داشت، نام مستعار کالیگولا را به او دادند، چرا که او پوتین های سربازی کوچکی به پا می کرد.او بعد از رسیدن به امپراتوری، سلامتی عقل خود را از دست داد؛ یکی از وقایعی که توسط تاریخ نگار رومی سیوتاتیوس ثبت شده است، توضیح می دهد کالیگولا به ارتش آموزش دیده و قدرتمند خود دستور داد در ساحل دریا صدف حلزون جمع کنند. او همچنین به اسب مورد علاقه ی خود لقب کنسول (عنوان یکی از مسئولان رده بالای روم) را داده بود. یکی دیگر از حقایق وحشتناک پیرامون این امپراتور دیوانه این می باشد که وی با خواهر خود دروسیلا ازدواج می کند اما مدتی بعد او را می کُشد. اعضاء گارد محافظ او (پراتورها) در سال 41 میلادی کالیگولا را به قتل می رسانند. این کتاب قصه هایی واقعی اما هولناک و جذاب را درباره ی سرگذشت جنایتکاران جنگ آفرین، ارتش بی رحم روم، گلادیاتورهای خون خوار، تئاترهای ترسناک و... را باز گو می کند. کدام امپراتور خوراک کوهان شتر دوست داشت؟ چرا نشستن یک گاو بر روی بام خانه برای تان بدشانسی می آورد؟ اسم الهه ی نگهبان لؤلای درِ خانه های رومی چه بوده؟ از جمله مطالبی هستند که در این کتاب به آنها اشاره شده است. رومی های بی رحم جلد هشتم از مجموعه ی تاریخ ترسناک می باشد که در چند جلد از جمله انقلاب های فرانسه، فرمان روایان فرومایه، عصر حجر پرخطر، جنگ وحشتناک جهانی دوم و... با هدف آموزش تاریخ به زبان طنزآمیز، برای نوجوانان تهیه و چاپ شده است. نگارش متفاوت متن، تصاویر طنز آمیز و رنگ آمیزی زیبا از جذابیت های این مجموعه برای کودکان می باشد.

کتاب رومی های بی رحم هشتمین جلد از مجموعه کتاب تاریخ ترسناک نوشته ی تری دیری و ترجمه ی مهرداد تویسرکانی با تصویرگری مارتین براون توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

برشی از متن کتاب

تیبریوس (37 م - 14) تیبریوسسنگ دل در 67 سالگی از حکومت استعفا داد و ده سال آخر عمرش را در کاپری سپری کرد. جزیره ای که سواحل صخره ای به درد خوری داشت. پنج روایت ناجور تیبریوس دستور می داد دشمنانش را بعد از شکنجه، از بالای صخره هابه دریا پرت کنند و خودش هم تماشا می کرد. ضمنا آن پایین چند نفر هم در یک قایق منتظر بودند که قربانی را با نیزه بزنند تا زنده نماند. او آگریپینا، همسر برادرش را به جزیره ی پانداتریا در ساحل غربی ایتالیا تبعید کرد. او آن جا طوری کتک خورد که یک چشمش از کاسه در آمد. بعد هم آن قدر اعتصاب غذا کرد تا مرد. او پسر خودش، دروسوسرا زندانی کرد تا از گرسنگی بمیرد. دروسوس حتی سعی کرد پشم داخل تشکش را بخورد. عاقبت، تیبریوس بیمار شد و امپراتوری بعدی، یعنی کالیگولا حلقه ی فرمانروایی را از انگشت امپراتور رو به مرگ بیرون کشید. بعد، تیبرسوس ایستاد و غذا خواست! فرمانده ی محافظانش وارد اتاق شد. اما به جای سینی غذا، یک بالش در دست داشت که با آن پیرمرد را خفه کرد. با این که در طول حکومت تیبریوس، روم در صلح به سر می برد، اما همه از او متنفر بودند. تاریخ او را با دو کلمه به خاطر سپرده... لجن خون آلود... کالیگولا (37 - 41 م.) کالیگولا اسم واقعی او نبود. او را در اصل امپراتور گایوس می نامیدند. اما چون در یک اردوگاه نظامی متولد و بزرگ شده بود، در کودکی دوست داشت چکمه های نظامی کوچک بپوشد. برای همین به کالیگولا یعنی چکمه کوچولو معروف شده بود. اما وقتی بزرگ شد از این لقب بدش می آمد و هر کس که او را کالیگولا صدا می کرد، می کشت. با این حال، این را هم بدانید که از اسم گایوس هم دل خوشی نداشت. پنج روایت ناجور او پدر و مادر و همسر و فرزندان محکوم به مرگ را مجبور می کرد در مراسم اعدام شرکت کنند. چه آدم خوبی! اگر قرار باشد شما را اعدام کنند، دوست ندارید مامان تان درلحظه ی مرگ را ببینید؟ کالیگولا رئیس مراقبان حیوانات شخصی اش را هر روز با زنجیر می زد. عاقبت آن بیچاره عقلش را چنان از دست داد که کالیگولا چاره ای جز کشتن او نداشت. کالیگولا دوست داشت در ضیافت هایش، در حال شام خوردن شکنجه شدن یک نفر را هم تماشا کند. در یک ضیافت برده ای را آوردند که تکه ای از تزئین نقره ی یک نیمکت را دزدیده بود. جلادها دست های او را قطع کردند و با طناب بستند و به گردنش آویختند. بعد او را یک ساعت جلوی مهمان ها چرخاندند تا همه بفهمند او به چه دلیل این طور مجازات شده. بدن کالیگولا مثل بز، پشمالو بود. به همین دلیل هرکس را که جلوی اوکلمه ی بز را به زبان می آورد، اعدام می کرد. کالیگولا با لباس هاش چشم رومی ها را از کاسه در می آورد. او دوست داشت لباس هایی شبیه به رب النوع هایی مثل ژوپیتر را بپوشد. این گرچه رفتاری مسخره بود، ولی به کسی آسیب نمی رساند. اما واقعا دهان رومی ها باز ماند، وقتی دیدند که امپراتورشان لباس زنانه ی جواهر نشانی  به تن کرده تا شبیه ونوس، الهه ی عشق شود. او حتی به گور اسکندر مقدونی هم دستبرد زد تا زره او را بپوشد و تظاهر کند که اسکندر است...      

فهرست

• سرآغاز
• شاهان شرم آور و جمهوری جنایتکار
• گلادیوتورهای خون خوار
• ارتش بی رحم
• دشمنان دَد مَنِش
• تست بی رحمانه ی رومی
• گاه شمار امپرتوری
• امپراتورهای اهریمنی
• چند حقیقت حال به هم زن
• داروهای درد آور
• بی رحمی با حیوانات
• تئاترهای ترسناک
• جنایت با مجرم ها
• خاتمه