محصولات مرتبط
درباره کتاب تاریخ جهان اثر ارنست گامبریج
"تاریخ جهان" کتابی جذاب و خواندنی می باشد و همان طور که از عنوانش پیداست، مطالب مفید و ارزشمندی را در رابطه با تاریخ جهان به مخاطب ارائه می دهد. از زمان پیدایش بشر بر روی زمین، همواره جهان شاهد وقایع بسیاری بوده که نسل به نسل میان مردم نقل شده و هم چنان به آیندگان منتقل می شود. در این راستا، اثر حاضر نیز تمامی تحولات و وقایع صورت گرفته مانند اختراعات، اکتشافات، جنگ های پیش آمده و ... را از گذشته های بسیار دور تا زمان حیات نویسنده و یا به عبارتی از دوره ی عصر حجر تا عصر اتم را در 40 فصل مجزا و پیوسته به هم، نقل کرده و به طور مفصل تشریح می کند. در واقع محتویات کتاب بر اساس تحقیقاتی است که "گمبریچ" در دوره ی دانشجویی خود از جای جای مختلف جهان انجام داده و نتایج ارزشمند حاصل از آن ها را در "تاریخ جهان" با حالتی داستان وار و بسیار جالب و خواندنی به رشته ی تحریر در آورده است. مولف در طول متن، به بازگو کردن رویدادهای مذکور در تاریخ می پردازد و با زبانی ساده، گیرا و روان به طور مستقیم با خواننده ارتباط برقرار می کند و هم چنین با بهره گیری از گفتاری صمیمانه و زیبا، بر جذابیت تاریخ افزوده و به هنگام مطالعه ی مطالب، لذتی وصف ناشدنی را برای مخاطب پدیدار ساخته و او را تا پایان کتاب با خویش همراه می سازد.
خرید کتاب تاریخ جهان | ارنست گامبریج
کتاب تاریخ جهان اثر ارنست گامبریچ و ترجمه ی علی رامین که توسط نشر نی به چاپ رسیده است، به همراه سایر کتاب های تاریخی را از فزوشگاه کتابانه خریداری نمایید.
برشی از متن کتاب
همه ی داستان ها با «روزی، روزگاری» آغاز می شود. موضوع داستان ما هم همین است: چه اتفاق هایی در روزگار گذشته رخ داده است. روزگاری که شما آن قدر کوچک بودید که حتی اگر روی انگشتان پا هم می ایستادید، به سختی دستتان به دست مادرتان می رسید. آیا آن روزگار را به یاد دارید؟ داستان خود شما ممکن است چنین آغاز شده باشد: «روزی، روزگاری پسرک کوچکی -یا دخترک کوچکی- در این دنیا زندگی می کرد. اون پسرک کوچک، من بودم.» ولی پیش از آن، شما کودکی در یک گهواره بودید.
شما آن را به یاد ندارید، ولی می دانید که واقعیت دارد. پدر و مادر شما نیز روزگاری کوچک بودند، و به همین ترتیب، پدربزرگ و مادربزرگ شما، روزگاری دورتر درگذشته کودکانی بودند، که شما آن را هم می دانید. حالا درباره شان می گوییم: «آن ها سالخورده اند.» ولی آن ها هم پدربزرگ و مادربزرگ هایی داشته اند که چه بسا میگفتند: «روزی، روزگاری پدربزرگ و مادربزرگی داشتیم.» و به همین ترتیب، بیش تر و بیش تر به گذشته باز می گردیم. همیشه پیش از هرروز و روزگاری»، روز و روزگاری دیگر وجود داشته است.
آیا هیچگاه بین دو آینه ایستاده اید؟ باید این کار را تجربه کنید. آن گاه صف بلندی از آینه های درخشان را می بینید که هر یک کوچک تر از آینه پیش از خود است و از آن فاصله می گیرد، و محوتر و محوتر می شوند، به طوری که هیچ گاه نمی توانید آخرین آینه را ببینید. ولی حتی با وجود آن که از جایی به بعد دیگر نمی توانید آینه های بیش تری را ببینید، آینه ها هم چنان به موجودیت خود ادامه می دهند. آن ها وجود دارند و شما این را میدانید. و «روزی روزگاری» هم، چنین وضعیتی دارد. نمی توانیم پایان زنجیره آن را ببینیم. پدربزرگ پدربزرگ پدربزرگ... شما را بهکل گیج میکند. ولی آن را به آرامی تکرار کنید، شاید در نهایت بتوانید تصوری از این سلسله واگشت کننده داشته باشید. سپس یکی دیگر هم به آن اضافه کنید. این عمل ما را به گذشته میبرد و از آن جا به گذشته های دور. ولی هیچ گاه به آغاز راه نمی رسیدیم، زیرا در پس هر آغازی همیشه یک «روزی، روزگاری» دیگر وجود دارد.
شبیه چاهی بی انتهاست. آیا نگریستن به ته چاه سرتان را گیج نمیآورد؟ سر مرا که گیج می آورد. بنابراین، تکه کاغذی را مشتعل کنید و آن را در چاه بیندازید. به آرامی ژرفای بیش تری را طی خواهد کرد. و در حال اشتعال، دیواره چاه را روشن می کند. می توانید آن را ببینید؟ هم چنان پایین تر و پایین تر می رود تا آن که هم چون ستاره کوچکی در اعماق تاریکی به چشم می آید. کوچک تر و کوچک تر می شود تا خاموش و محو می شود.
حافظه ما شبیه آن تکه کاغذ در حال اشتعال است. از آن برای روشن کردن گذشته بهره می گیریم. ابتدا از حافظه خودمان استفاده می کنیم، و سپس از سالخوردگان می خواهیم که آن چه به یاد دارند برایمان تعریف کنند. بعد به سراغ نامه هایی می رویم که رفتگان نگاشته اند.
و بدین ترتیب به واپس می نگریم و به راه پشت سرنهاده نوری می تابانیم. ساختمان هایی وجود دارند که در آن ها، دست نوشته های دیرین افراد مختلف نگهداری می شوند – آن ها را آرشیو یا مرکز اسناد می نامند. در مکان ها می توانید نامه هایی را بیابید که صدها سال پیش نگاشته شده اند. زمانی دریکی از این مراکز نامه ای صرفاً با این مضمون یافتم: «مادر جان، دیروز ترافل های خیلی خوشمزه ای خوردیم، غذای دوست داشتنی ویلیام». ویلیام یک شاهزاده کوچک ایتالیایی بود که چهارصد سال قبل می زیست. ترافل هم نوعی قارچ خوراکی است.
ولی حالا فقط نگاهی بسیار گذرا بر رخدادها می افکنیم، زیرا نور ما با سرعتی هرچه بیش تر بر هستی ها افکنده می شود: هزار سال... پنج هزار سال... ده هزار سال. حتی در ده ها هزار سال قبل هم کودکانی بودند که دوست داشتند چیزهای خوب بخورند. ولی هنوز نمی توانستند چیزی بنویسند. بیست هزار سال پنجاه هزار سال... و حتی در آن زمان هم آدم ها، چنانکه ما می گوییم می گفتند، «روزی بود، روزگاری بود»...
فهرست
1. روزی بود، روزگاری بود.2. بزرگترین مخترعان سراسر تاریخ.3. سرزمین کنار نیل.4. روزهای هفته.5. خدای واحد و یکتا.6. من می توانم بخوانم.7. قهرمانان و سلاح هایشان.8. پیکاری نابرابر.9. دو شهر کوچک در یک جزیره کوچک.10. فردی روشن اندیش و سرزمین او.11. آموزگار بزرگ ملتی بزرگ.12. بزرگ ترین ماجراجویی.13. جنگهای جدید و جنگجویان جدید.14. دشمن تاریخ.15. حکمرانان دنیای غرب.16. خبرهای خوب.17. زندگی در امپراتوری و در مرزهای آن.18. توفان.19. شب پرستاره آغاز می شود.20، لا اله الا الله و محمد رسولالله.21. فاتحی که می دانست چگونه حکومت کند.22. پیکاری برای رسیدن به فرمانروایی جهان مسیحیت.23. شهسواران سلحشور.24. امپراتوران در عصر شهسواران.25. شهرها و شهروندان.26. عصر جدید.27. جهان نو.28. ایمان نو.29. کلیسا در جنگ.30. روزگار وحشت.31. پادشاهی نگون بخت و پادشاهی نیک بخت.32. نگاهی به شرق در این دوران.33. عصری بهراستی نو.34. انقلابی بسیار خشونت یار.35. فاتح واپسین.36. انسان ها و ماشین ها.37. آن سوی دریاها.38. دو کشور جدید در اروپا.39. تقسیم جهان.40. بخش کوچکی از تاریخ که من خود در آن زیسته ام: نگاهی به گذشته.نمایه
- نویسنده: ارنست گامبریچ
- مترجم: علی رامین
- انتشارات: نی
نظرات کاربران درباره کتاب تاریخ جهان | ارنست گامبریج
دیدگاه کاربران