کتاب بادکنک غمگین چطور خوشحال شد؟ (کتاب های جولیا)
- انتشارات : فنی ایران
- مترجم : عرفانه جوادپور
محصولات مرتبط
کتاب بادکنک غمگین چطور خوشحال شد؟ از مجموعه ی کتاب های جولیا نوشته ی جولیا کوک و ترجمه ی عرفانه جوادپور توسط انتشارات فنی ایران به چاپ رسیده است.
در این کتاب داستان، به موضوع افسردگی در کودکان پرداخته می شود. کودکان نیز می توانند مانند بزرگسالان دچار افسردگی شوند و از آن جایی که درک درستی نسبت به حالات روحی خود ندارند این وظیفه والدین است که با تغییر خلق و خو و رفتار فرزندان به آنان کمک کنند. جدا شدن والدین از یکدیگر، تغییرات در زندگی، فوت یکی از نزدیکان، اذیت و آزار کودک توسط دیگران و ... می توانند باعث ایجاد افسردگی در آنان شوند. کتاب در ضمن داستان بادکنکی آبی به خوبی نشانه های افسردگی و حالات روحی شخص افسرده و روش های کمک به او را شرح داده است. بادکنک آبی چند هفته ای است حوصله ندارد و احساس می کند بادش کم شده است و مانند بقیه بادکنک ها شاد نیست. او حوصله انجام هیچ کاری را ندارد و نخی که به او وصل است گره های زیادی دارد. بعضی روزها احساس غم می کند و برخی از روزها احساس می کند در حال منفجر شدن است. دوستانش سعی می کنند به او کمک کنند اما این کارشان بی فایده است، تا این که مادرش او را پیش سنگ دانا (که در داستان نقش یک مشاور را دارد) می برد و او با بادکنک آبی صحبت می کند و سعی می کند تا با راهنمایی هایش حال او را بهتر کند و ... . تصاویر کتاب را آنیتا دوفالو به زیبایی اجرا کرده است و این اثر برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد.
در مجموعه ی " کتاب های جولیا " نویسنده در قالب یک داستان ساده، کودکان را با برخی از عادات و اخلاق های ناپسند آشنا می کند و به آن ها کمک می کند تا با کنار گذاشتن این رفتارها فرد بهتری برای خانواده و جامعه شان باشند و مهارت های زندگی اجتماعی را به آنان می آموزد. نویسنده ی کتاب خود معلم و مشاور مدرسه نیز می باشد و از نزدیک با کودکان بسیاری که این مشکلات را داشته اند، برخورد کرده و در این مجموعه تجربیات خود را در قالب داستان های کودکانه آورده است.
برشی از متن کتاب
من بادکنک غمگینی هستم. قرار بود یک بادکنک معمولی باشم. اما مدتی است که نمی توانم مثل بقیه ی بادکنک ها شاد باشم. حوصله ی هیچ چیز را ندارم. بادم خالی شده است. نخ بادکنکم هم هزارتا گره خورده است. افسرده شده ام ... به یک بادکنک غمگین تبدیل شده ام. چند هفته است که این طوری شده ام. یادم می آید قبلا یک بادکنک معمولی بودم. گرد و سرحال، و خیلی شاد. با بقیه ی بادکنک ها بازی می کردم ... آن ها به من احترام می گذاشتند. حتی بچه ها را هم خوشحال می کردم، چون می گذاشتم من را توی دست هایشان بگیرم. تازگی ها حس می کنم عوض شده ام. انگار نمی توانم مثل قبل بالا بروم. بعضی وقت ها حتی نمی توانم از روی زمین بلند شوم. احساس می کنم بادم خالی شده. حتی بعضی روزها احساس می کنم آن قدر بادم کم است که نمی تواند نخ بادکنک را بالا ببرد. بعضی روزها هم واقعا عجیب و غریب می شوم! از یک بادکنک غمگین به یک «بادکنک دیوانه» تبدیل می شوم! سرم پر از هوا می شود، انگار می خواهم منفجر شوم! خیلی خیلی بالا می روم. خیلی زیاد حرف می زنم. کارهای خیلی عجیبی می کنم ... و بعد ، سقوط می کنم! ...
- کتاب های جولیا
- از سری کتابهای نردبان
- نویسنده: جولیا کوک
- تصویرگر: آنیتا دوفالا
- مترجم: عرفانه جوادپور
- انتشارات: فنی ایران
نظرات کاربران درباره کتاب بادکنک غمگین چطور خوشحال شد؟ (کتاب های جولیا)
دیدگاه کاربران