محصولات مرتبط
درباره ی کتاب طبل حلبی اثر گونتر گراس
این کتاب اولین بار در سال 1959 میلادی منتشر شد و یکی از رمان های سه گانه ی "گونتر گراس" می باشد که از همان روزهای اولیه انتشار با اقبال بسیار خوبی مواجه گشت. دو رمان دیگر سه گانه ی "گراس" کتاب های "موش و گربه" و "سال های سگی" می باشند.
داستان "طبل حلبی" درباره ی پسری ناقص الخلقه به نام "اسکار" می باشد که قدر و قواره اش از سه سالگی دیگر رشد نکرده است. این پسر با همین قد و قواره، از لحاظ فکری رشد می کند و توانایی درک کردن همه ی اتفاقاتی که دور و برش می افتد را دارد.
اما اطرافیان او احساس می کنند رشد مغزی و فکری او، همانند رشد جسمی اش متوقف شده است؛ به همین دلیل او را جدی نمی گیرند. اسکار در تولد سه سالگی اش طبلی هدیه گرفته و این طبل وسیله ای است که از طریق آن سعی می کند توجه دیگران را به خود جلب نماید.
"گونتر گراس" با فضاسازی قوی و شخصیت پردازی خارق العاده اش، اسکار را شخصیتی معرفی می کند که با وجود داشتن نواقص جسمی، بهره هوشی بسیار بالایی دارد و چون قدرت ذهنی او از اطرافیانش بسیار بالاتر است، این ازدیاد هوش را هم نوعی نقص می شمارند. "طبل حلبی" ماجراهای بسیار خواندنی و جذابی دارد که پیشنهاد می کنیم حتما آن را در لیست مطالعه خود قرار دهید.
قیمت و خرید کتاب طبل حلبی اثر گونتر گراس ترجمهی سروش حبیبی
کتاب طبل حلبی نوشتهی گونتر گراس ترجمهی سروش حبیبی در انتشارات نیلوفر، را به همراه سایر رمان های خارجی از فروشگاه کتابانه خریداری نمایید.
برشی از متن کتاب
اندکی پیش عکسی را وصف کردم که اسکار تمام قد، طبلی به گردن آویخته و چوبک های آن را به دست گرفته در آن دیده می شد و نیز تصمیم هایی را که از مدت ها پیش از آن که عکس بازی ها در سر او پخته شده و در جشن سالگرد تولدش پای سه شمع روشن روی کیک صورت قطعی گرفته بود به اطلاعتان رساندم. حالا که آلبوم عکس بسته و ساکت و صامت کنار من مانده است می خواهم حوادثی را برایتان شرح دهم که اگرچه برای ماندگاریم در سه سالگی توضیحی نیست ولی همه به خواست خودم صورت گرفت.
از همان اول با خود می گفتم آدم بزرگ ها هرگز حرفت را نخواهند فهمید و همین قدر که در چشم ظاهربین شان رشد نکردی عقب مانده ات خواهند شمرد و پیش صد پزشکت خواهند کشاند و پول شان را به پای آن ها خواهند ریخت و این حضرات که البته راه علاجی برای عارضه ی توقف رشدت نخواهند یافت، دست کم توضیحی برای آن خواهند جست. بنابراین بایست پیش از آن که پزشک توضیحی برای آن بتراشد تو خود علت قابل قبولی پیش او واگذاری و شمار ملاقات ها را تا حد قابل تحملی کم کنی.
سومین سالگرد تولدم بود، روزی آفتابی از ماه سپتامبر. اوایل پاییز بود و هوا پاک و مثل همیشه شفاف بود، چنانکه حتی خنده گوشخراش گرتشن شفلر نرم شده بود. مادر جانم پشت پیانو بود و بعضی از جاهای قطعه بارون کولی را می آزمود و یان پشت چهار پایه ایستاده، خود را به شانه چسبانده، می کوشید نواخته او را روی دفتر نت دنبال کند و ماتزارت در آشپزخانه در کار تدارک شام بود.
مادربزرگم آنا و هدویگ برونسکی و الکساندر شفلر دور گرف سبزی فروش جمع شده بودند زیرا گرف داستان های پیشاهنگی بسیاری می دانست که وفاداری و جسارت در آنها جای خاصی داشت و پیوسته نمایان می شد. در آن میان ساعت قدی هم بود که برای خود تک تک می کرد و سر هر ربع ساعت صدایش بلند می شد و حتی یک ربع ساعت از آن روز به لطافت تنیده را نا نواخته نمی گذاشت.
من که دیدم مهمانان همه مثل همین ساعت ساعی مشغولند خطی را در نظر آوردم که از مجارستان، که بارون کولی در کوه و کمر آن برای خود جولان می داد تا کوه های ووژ که صحنه داستان های پیشاهنگان گرف بود کشیده شده بود. مسیر این خط در بین راه از آشپزخانه ماتزارت، که در آن قارچ های کاشوبی و تخم مرغ زده دست در گردن هم انداخته و با سیرابی در تابه هم آواز شده زمزمه می کردند، می گذشت. این خط بعد از آشپزخانه از طریق راهرو به دکان هم سری می زد و من برای خود آهسته طبل زنان دنبالش را گرفتم و به دکان رسیدم و پشت پیشخوان ایستادم و کوه های ووژ و حتی پیانو و قارچ های توی تابه را در فاصله ای دور پشت سر گذاشتم. دیدم در زیر زمین دکان بازمانده است. لابد ماتزارت که قوطی کنسرو مخلوط میوه ای برای دسر را از زیر زمین آورده فراموش کرده بود که آن را زیر پای خود ببندد. یک دقیقه طول کشید تا بفهمم که این در زیر زمین که اینجور پیش پایم دهان گشوده و به من زل زده از من چه می خواهد.
صفحه 76
- (برنده جایزه نوبل 1999)
- نویسنده: گونتر گراس
- مترجم: سروش حبیبی
- انتشارات: نیلوفر
مشخصات
- مترجم سروش حبیبی
- انتشارات نیلوفر
نظرات کاربران درباره کتاب طبل حلبی | گونتر گراس
دیدگاه کاربران