کتاب این طوری نمی شود (دوستان خوب 2)

کتاب این طوری نمی شود نوشته ی جناین ایماس  و ترجمه ی مهروش طهوری توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

کتاب جلد دوم از مجموعه ی " دوستان خوب " می باشد. در هر جلد از این مجموعه که از دو داستان مجزا تشکیل شده است و هر کدام از آن ها در فضایی متفاوت به وجود می آیند، کودکان در قالب این داستان های ساده درباره ی تفاوت هایشان و رفتارهای انسانی می آموزند. در این کتاب ها کودکان تشویق می شوند تا مهارت های صبر و تحمل، تفکر کردن، مشارکت در کارها، خوب گوش دادن به حرف های دیگران، درک تفاوت هایشان و ... را فرا بگیرند و رفتارهای انسانی خوب و درست را بیاموزند و به کار بگیرند. در داستان اول این جلد " کی یرن " به همراه پدرش به پارک برای ماسه بازی رفته است. اما او نمی تواند ماسه ها را به درستی از درون سطل خارج کند. بنابراین ماسه ها کل درستی نمی گیرند. کی یرن عصبانی است که نمی تواند با ماسه ها بهخوبی بازی کند تا این که پدرش ... در داستان دوم " جنیویو " اسباب ابزی جدیدی خریده است که باید تکه های مختلف آن را سر هم کند. سپس باید تیله ای را از آن عبور دهد اما اسباب بازی درست کار نمی کند و تیله قل نمی خورد، او کمی فکر می کند تا این که ...

این کتاب به کودکان داشتن تحمل و خسته نشدن از شکست در انجام کارها را می آموزد.

تصاویر کتاب به صورت عکس هایی از زندگی واقعی کودکان و محیط پیرامون شان تهیه شده است. این مجموعه به صورت یک کتاب 6 جلدی با جلد سخت نیز به چاپ رسیده است. کتاب برای گروه سنی الف و ب مناسب می باشد.

 

برشی از متن کتاب

کی یرن همراه پدرش برای ماسه بازی آمده است. او می‌خواهد قلعه شنی بسازد. کی یرن سطلش را از ماسه پر می‌کند. او با دست ماسه ها را فشار می دهد. او سطل را بر می‌گرداند... و ماسه ها بدون اینکه شکلی به خودشان گرفته باشند، بیرون می ریزند. کی یرن داد می زند: «اَه! این طوری نمی شود.» کی یرن به زمین پا می کوبد و گریه می‌کند. پدر روزنامه‌اش را کنار می‌گذارد و می‌گوید: «خیلی عصبانی هستی کی یرن!» کی یرن بلند تر گریه می‌کند. او فریاد می کشد: «من نمی‌توانم این کار را بکنم.» کی یرن چه احساسی دارد؟ پدر می پرسد: «برای تو سخت است که قلعۀ شنی بسازی؟» کی یرن می گوید: «بله، ماسه‌ها همین طوری از سطلم بیرون می ریزد.» پدر می پرسد: «چه کار می توانی بکنی که ماسه‌ها شکل بگیرند؟» کی یرن فکر می‌کند. پدر دارد آب می خورد. کی یرن او را نگاه می کند و می گوید: «فهمیدم باید ماسه ها را خیس کنم.» کی یرن روی ماسه های خشک، آب می ریزد. کی یرن با خودش فکر می کند: «این دفعه درست می شود؟» کی یرن می خندد و می گوید: «درست شد.» حالا کی یرن چه احساسی دارد؟

• از سری کتاب های بنفشه
• نویسنده: جناین ایماس
• مترجم: مهروش طهوری
• انتشارات: قدیانی