کتاب تدی مودب است

کتاب تدی مؤدب است نوشته ی آلیسون رنلدز و ترجمه ی الهام دارونی توسط انتشارات شهر قلم به چاپ رسیده است.

تدی نام خرس کوچولویی است که شخصیت اصلی این قصه می باشد و گاهی اوقات فراموش می کند که رفتار مؤدبانه ای داشته باشد. مطابق هر روز صبح،  تِس  خواهر کوچک تر او، بر سر میز صبحانه می آید تا نان تُست خود را به همراه یک لیوان شیر بخورد؛ اما این بار تنها با یک بشقاب خالی رو به رو می شود. او می پرسد: نان تُست من کجاست؟ تدی، قبل از این که خواهرش به آشپزخانه بیاید، آن را خورده است و بدون این که به خاطر رفتار زشت خود از تِس عذرخواهی کند از خانه بیرون می رود و یک دفعه به روی روروکِ جدید  برادرش تامی می پرد و با شدت به او برخورد می کند ولی این بار هم بابت رفتار اشتباه خود معذرت خواهی نمی کند.

این خرس کوچولوی سر به هوا فراموش کرده است، باید به هنگام رفتار اشتباه و نادرست به دیگران بگوید متاسفم! اما وقتی دوستش " سامی " را می بیند که به او اجازه نمی دهد تا با قطارش بازی کند و از کیک های خوشمزه اش بخورد، متوجه می شود با ادب بودن خیلی خوب است و تصمیم می گیرد خرس مؤدبی باشد . تدی مؤدب است جلد دیگری از مجموعه ی ماجراهای تدی می باشد که در چند جلد با عناوینی از جمله تدی هم بازی پیدا می کند، تدی شجاع است، تدی کمک می کند و ... با هدف آموزش مهارت های زندگی مانند کمک کردن به دیگران، مؤدب بودن، شجاعت و... تهیه و چاپ شده است. داشتن جلد سخت، صفحاتی از جنس کاغذ گلاسه، متن ساده و صفحات مصورِ تمام رنگی از جمله ویژگی های جذاب این کتاب برای کودکان می باشد. ...

 

برشی از متن کتاب

تِس پرسید: نان تُست من کجاست؟ تدی گفت: من آن را خوردم. بعد دوید بیرون. تدی روی روروک جدید تامی پرید و با سرعت از کنار او گذشت. تامی گفت: مواظب باش تدی، تو نزدیک بود مرا زیر بگیری! درست همان موقع مامان بیرون آمد و گفت: تدی، موقع رفتن به خانه ی سامی است. تدی به سمت ماشین دوید. وقتی آنها به خانه ی سامی رسیدند، تدی از ماشین بیرون پرید. مادر گفت: خوش بگذرد. اما تدی جوابی نداد. سامی فریاد زد: سلام تدی. بیا، ریل و قطار تازه ی مرا ببین. قطار قشنگی بود. سوت می کشید و با سرعت روی ریل راه می رفت. تدی فریاد زد: وای، من هم می توانم امتحان کنم؟ سامی گفت: نه، مال من است! سامی وقتی با اسباب بازیش بازی می کرد، می خندید. اما تدی اصلا خوشحال نبود. مادر سامی شیر و کیک آورد و گفت: فکر کردم شما دو تا باید گرسنه باشید. تدی دستش را به طرف کیک دراز کرد، اما سامی بشقاب کیک را برداشت و گفت: این ها مال من هستند! تدی آرزو کرد که می توانست به خانه برود. وقتی تدی به خانه رسید، موقع شام بود. او به تِس گفت به خاطر خوردن نان تُست اش متاسف است. و به تامی گفت متاسف است که نزدیک بود او را زیر بگیرد. بعد تدی به همه شیر و نان تعارف کرد. حالا تدی خرس مؤدبی است...    

• نویسنده: رندلز آلیسون
• مترجم: الهام دارونی
• انتشارات: شهر قلم