کتاب اتاق به هم ریخته (خانواده خرس ها 17)
- انتشارات : موزون
- مترجم : سعید خاکسار
- تگ : خانواده خرس ها
محصولات مرتبط
کتاب اتاق به هم ریخته جلد هفدهم از مجموعهی خانوادهی خرس ها (مهارت های زندگی و شهروندی) نوشتهی استن و جن برنشتاین با ترجمهی سعید مادح خاکسار توسط انتشارات موزون به چاپ رسیده است.
مادر خرس هر روز خانهی درختی شان را تمیز و مرتب می کرد. او زمین را تی می کشید و همه جا را گرد گیری می کرد. وقتی کارش تمام می شد، همه جای خانه از تمیزی برق می زد؛ همه جا به جز اتاق خرس خواهر و برادر! با این که آن ها آن قدر ها هم بچه خرس های بی نظمی نبودند و تقریبا هر چند وقت یک بار شروع به مرتب کردن اتاقشان می کردند، باز هم اتاقشان به هم ریخته و شلوغ بود. این وضع یک دلیل بیشتر نداشت! علتش این بود که هر بار می خواستند تمیز کاری کنند، بر سر این که هر کدام چه کاری انجام بدهند با هم به توافق نمی رسیدند و دعوایشان می شد. در آخر هم مادر مجبور می شد همهی کار ها را خودش به تنهایی انجام بدهد. تا اینکه آن روز پس از دیدن منظرهی به هم ریخته و کثیف اتاق خواهر و برادر، بالاخره صبر مادر تمام شد و تصمیم جدیدی گرفت!
مجموعهی خانوادهی خرس ها سعی دارد مفاهیم مربوط به مهارت های زندگی را به کمک داستان هایی که حول محور خانوادهی چهار نفرهی خرس ها شامل خرس پدر، خرس مادر، خرس خواهر و خرس بردارمی افتد، به کودکان بیاموزد. در هر کتاب، داستان در مورد یکی از مهارت هایی است که کودکان باید کسب کنند و این خرس خواهر و برادر هستند که در طی هر داستان با مشکلی رو به رو شده، مهارت حل کردن آن را یاد می گیرند و مشکلاتشان را بر طرف می کنند.
برشی از متن کتاب
یک پازل نصفه درست شدهی پر از گرد و غبار، همان طور در یک گوشهی اتاق رها شده بود. دایناسورهای اسباب بازی برادر که روی آنها تار عنکبوت گرفته بود، در گوشهی دیگر اتاق به چشم می خورد. عروسکهای خواهر در همه جا دیده می شد. داخل کمد توله خرسها هم به قدری به هم ریخته بود که درِ آن باید با احتیاط باز می شد! برادر و خواهر، خیلی هم توله های بی نظمی نبودند. آ نها سعی می کردند اتاق شان را جمع و جور کنند. آن ها تخت خواب شان را مرتب می کردند... البته بیشتر وقت ها، و جارو می زدند و وسایل را از روی زمین برمی داشتند... البته هر چند وقت یک بار. مشکل این بود که همیشه موقع تمیز کردن اتاق بیش تر باهم جر و بحث می کردند تا تمیز کاری. خواهر غر می زد: "چه طور می تونم کف این اتاق رو که پر از دایناسورهای اسباب بازی مسخرته جارو بزنم؟" برادر بحث می کرد: "اونا اسباب بازی نیستن - اونا مُدِلَن! و بهشون دست نزن! دارم یه مجموعه از دایناسورهای دوران پلیستوسن رو کامل می کنم!" خواهر داد می زد، "پلیستوسن سُمیستوسن!" نه تنها اتاق برادر و خواهر به هم ریخته بود، بلکه خودشان هم داشتند به هم می ریختند - آن ها به جای اینکه به همدیگر کمک کنند تا مثل یک تیم با هم کار کنند، مدام در مورد اینکه کی چی کار کند، با هم دعوا می کردند. هر دفعه آنها سر اینکه نوبت کیست که چه کار بکند دعوایشان می شد، مامان جارو را برمی داشت و خودش اتاق را جارو می زد... و معمولاً خودش هم وسایل را از کف زمین برمی داشت. برداشتن وسایل از زمین سخت ترین کار بود. همین طور گذاشتن آن ها سر جایشان. خلاصه، این به هم ریختگی همین طور بیش تر و بیش تر شد تا یک روز... شاید به خاطر کمردرد مامان بود یا شاید هم به خاطر این که پای مامان روی چسب هواپیما سازی برادر رفت و شاید همین خاطر اینکه از این اتاق به هم ریخته خسته شده بود که... تحمل مامان تمام شد ...
- مجموعه مهارت های زندگی و شهروندی ویژه کودکان و نوجوانان
- نویسنده: استن و جن برنشتاین
- مترجم: سعید مادحخاکسار
- انتشارات: موزون
نظرات کاربران درباره کتاب اتاق به هم ریخته (خانواده خرس ها 17)
دیدگاه کاربران